آیا معجزه دولت در عصر پسابرجام «خودتحریمی» است؟
بر اساس توافق با FATF جمعا 87 فرد و نهاد از جمله برخی ارکان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، وزارت دفاع، قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء و مقاماتی چون سردار قاسم سلیمانی، سردار حجازی، سردار احمدیان، سردار وحید دستجردی، سردار نقدی و بسیاری دیگر از مقامات نظامی کشور، توسط دولت تدبیر و امید در داخل خاک ایران تحریم خواهند شد.
رابطه ایران و گروه ویژه اقدام مالی (FATF) جدیدا شکل نگرفته و نام این نهاد بینالدولی برای بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران غریب نیست. مراجعه به سوابق مربوط به FATF در بانک مرکزی نشان میدهد طی بیش از یک دهه گذشته، مراودات قابل توجهی میان تهران و این نهاد وجود داشته است. مذاکرات متعددی میان دو طرف برگزار شده و حتی در سال 1392 توصیه های چهل گانه FATF توسط اداره مبارزه با پولشویی بانک مرکزی در قالب کتاب «استانداردهای بینالمللی مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم» ترجمه و منتشر شده است.(1) در ادبیات بخشنامهها و توصیهنامههای یک دهه گذشته بانک مرکزی به کرات استناد به FATF مشاهده میشود. اردیبهشت ماه 1389 نیز در اجلاس بهاره صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، وقتی نماینده آمریکا با اشاره به مقررات FATF ایران را یک تهدید در زمینه پولشویی خواند، نماینده کشورمان در پاسخ وی، ضمن رد این ادعا بر همکاری نزدیک و مذاکرات متعدد با FATF تاکید کرد و از تصویب لایحه مبارزه با تامین مالی تروریسم در دولت دهم خبر داد. (2) لذا اگر بناست درباره رابطه ایران و FATF بحث جدی شود، نخستین پرسش را باید درباره چرایی تعامل تهران با این نهاد مطرح کرد که مربوط و محدود به دولت کنونی نیست. پرسش دوم و مسئله روز اما این است چرا در ابتدای سال 1395 توافق جامع با گروه ویژه اقدام مالی، به ناگاه تبدیل به مسئله شماره یک بانک مرکزی میشود و دولت یازدهم تصمیم میگیرد با امضای توافقی سری بر سر یک برنامه اقدام و پذیرش شروط FATF، روند پیشین مذاکرات را خاتمه ببخشد؟ پاسخ به این سوالات میتواند بسیاری از ابهامات پیش آمده درباره آنچه که میان بانک مرکزی دولت و FATF گذشته را برطرف کرده و ابعاد طرحی را که در دست اجراست روشن سازد.
نویسنده : سیدیاسر جبرائیلی
دنیای کودکی من دنیای تصویر شده به وسیله “ژول ورن” بود. کتابهای ژول ورن از همان ابتدا من را وارد دنیای ماجراجویی، خطر و کاوشگری میکرد و لذت خواندن این کتابها شبهای زیادی تا صبح با من بوده است. شبی خود را در کنار “میشل استروگف” در سفر خارق العاده و خطرناکش در عبور از سیبری میدیدم. شبی دیگر همراه با “فیلیس فاگ” دور دنیا را میگشتم و شبی دیگر در کنار “کاپتان نمو” دریاها را سیر میکردم. ولی در همان عالم کودکی بعضی از صحنههای کتاب به دلچسبی و لذت بخشی بقیه کتاب نبودند.
خیلی اوقات سؤالهای غیر قابل جوابی برایم ایجاد میشد. به عنوان مثال نمیتوانستم درک کنم چرا باید دشمن میشل استروگف دوست داشتنی تاتارهای مسلمان باشند و اگر این تاتارها مسلمان هستند چرا به این شدت مرتکب جنایت و سنگدلی میشوند یا چرا باید در داستان نحوه مجازات و کور کردن میشل با تفأل به قرآن تعیین شود. در کتاب دیگر او –سفر به صحرای اسرار آمیز– کاوشگران و مهندسین فرانسوی قصد دارند با حفر کانالی آب دریا را به صحرای آفریقا سرازیر کنند و موجب رونق کشاورزی، تجارت و “آبادانی” آن سرزمین شوند و در این راه جان خود را به خطر میاندازند، ولی رؤسای قبایل مسلمان که قدرت و حاکمیت خود را در خطر میبینند در مقابل این هدف انسان دوستانه مقاومت کرده و از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند. اینها برای من سؤال بود.
امروزه اگر بخواهیم کتابهای ژول ورن را تحلیل کنیم، باید بگوییم در کتابهای او صحنههای فراوانی دیده میشود که در آن انسانیت و عقلانیت غربی در مواجهه با وحشیگری، نادانی و طمع شرقی نشان داده شده است. در جایی انسان شرقی مانع پیشرفت سرزمینش به وسیله غرب متمدن میشود، در جای دیگر انسان غربی سعی در جلوگیری از بروز جنایت به وسیله انسان شرقی دارد. گفتمان غالب در این داستانها همانند بسیاری از داستانهای دیگر نظیر “رابینسون کروزوئه”، گفتمان شرق شناسی است. شدت و غلظت این گفتمان در داستانهای یاد شده آن قدر بود که من هم با تمام کودکی خودم در بعضی از این داستانها بی انصافی و توهین را حس میکردم.
امروز روز افشای حقوق بشر آمریکایی است؛ آمریکاییها در تاریخ خود انواع و اقسام جنایتها را نسبت به مردم دنیا و جوامع بشری روا داشتهاند؛ جنایتهایی که قطعا تا دههها بلکه قرنها از حافظه تاریخ زدوده نمیشود؛ از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی با صدها هزار کشته تا تجاوز به عراق و افغانستان با میلیونها آواره.
مردم ایران نیز از جنایتها و خیانتهای آمریکاییها در امان نماندهاند؛ هنوز یاد خیانت آمریکاییها در واقعه کودتای 28 مرداد و سرنگونی دولت قانونی ایران زنده است؛ هنوز کمکهای مالی و تسلیحاتی آمریکاییها به صدام در تهاجم وحشیانه به ایران در حافظه مردم دیار ما باقی مانده است؛ اما شاید هیچیک از جنایتهای آمریکاییها در قبال ایران همانند حمله ددمنشانه ناوگان دریایی آن به هواپیمای مسافربری ایران در 12 تیر 1367 و کشتن 290 مسافر نباشد.