در گزارش خبرنگار سیبیاس تاکید شده است که نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی از ترس دستگیری جاسوسان موساد در ایران و اعدام آنها شخصا دستور توقف عملیات ترور داشنمندان هستهای ایران را صادر کرده است(!). گفتنی است، روزنامه صهیونیستی هاآرتص در حالی اقدام به انتشار این خبر کرده است که 2 روز قبل معاون عملیات فرماندهی حفاظت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از خنثی شدن طرح دشمن صهیونیستی در ترور یکی از دانشمندان هستهای و با حضور به موقع سربازان گمنام امام زمان (عج) خبر داده بود.
امروزه در کنار گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان دیگری وجود دارد که به تعبیر امام خمینی ره اسلام امریکایی و به تعبیر مقام معظم رهبری تشیع انگلیسی نام نهاده شده است.
پایگاه بصیرت،با تحولاتی که در تاریخ معاصر ایران رخ داد دشمن متوجه قدرت عظیم دین در تحولات سیاسی کشور ایران شده است. زیرا تقریبا در تمامی حوادث مهم سیاسی ایران نقش دین ، مراجع و علمای بسیار پررنگ تر از سایر عوامل بوده و این علما بوده اند که با هدایت مردم مانع از آن می شدند تا حامیان استبداد و استکبار به اهداف خود دست یابند. نقطه آغاز قدرت نمایی علما در تاریخ معاصر ایران بحث تحریم تنباکو بودکه با فتوای میرزای شیرازی تحقق پذیرفت و بعد ازآن انقلاب مشروطه ، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی ، علما در تمامی این تحولات پرچمدار بوده اند. لذا امروزه که در آستانه بهار 36 انقلاب اسلامی قرار داریم دشمن همچنان در صدد فهم مولفه های قدرت ج.ا.ا و ضربه زدن به آن مولفه ها است. با توجه به آنکه دین نقش کلیدی در موفقیت های مردم ایران در عرصه سیاسی داشته است لذا دشمن با کمک مذهب به جنگ مذهب آمده است. تا از این طریق در کنار گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان جدیدی را رشد و پرورش دهد که در ذیل در مورد آن بحث خواهیم کرد. امروزه در کنار گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان دیگری وجود دارد که به تعبیر امام خمینی ره اسلام امریکایی و به تعبیر مقام معظم رهبری تشیع انگلیسی نام نهاده شده است. این اسلام منحرف هدفش احمق نشان دادن شیعیان است و به اندازه وهابیت خطر ناک نشان میدهد. اینها امروزه در قم و اصفهان و نجف حوزه علمیه دارند و در حال فعالیت بر علیه اسلام و مسلمین هستند. این جریان منحرف همچنین در عرصه فضای مجازی بسیار فعالند شبکه فارسی و عربی به نام های امام حسین (ع) 1،2،3، مرجعیت ، فدک ، سلام ، رقیه ، اباالفضل العباس ، الانوار ، خدیجه ، الزهرا ، مهدی و ... تاسیس کرده است. شیعه انگلیسی اگرچه ادعای دستگیری و حمایت از تمام شیعیان و محبان اهل بیت را دارد اما در ماجرای سوریه اظهار نظری نکرده است حتی در زمانی که دشمن در صدد تخریب مرقد مطهر حضرت زینب (س) بود هیچ عکس العملی از این فرقه نشان داده نشده است. جالب اینکه تنها جریان مسلمانی که بعد از تکفیری ها علیه سید حسن نصر الله در لبنان فعالیت می کنند این جریان است. اینها در ایام محرم با تبلیغ شنیع ترین مسائل با عنوان شعار حسینی پرداخته اند که باعث وحشت مردم دنیا شده اند. از جمله فعالان این جریان می توان به افراد ذیل اشاره کرد:
1- محمد هدایتی : هدایتی یکی از کسانی است که با بیت شیرازی ها ارتباط دارد و در مسائل سیاسی ضد نظام ج.ا.ا فعالیت میکند. او بارها با شبکه صدای امریکا مصاحبه و در آن از قمه زنی دفاع و جمهوری اسلامی را متهم به دیکتاتوری نموده است. مدیریت سایت رسام (روحانیون سنتی ایران معاصر) برعهده ایشان است. هدایتی در مورد هزینه شبکه های ماهواره ای می گوید: هزینه پخش و تولید ماهیانه بالغ بر 95 هزار دلار است که 75 هزار دلار ان در استریو پخش و 20 هزار دلار آن به تولید برنامه اختصاص دارد.
2- سید مجتبی شیرازی : سید مجتبی اکنون در لندن زندگی می کند و در کسوت علما ظاهر می شود. فیلم سخنرانی این روحانی نما علیه مقام معظم رهبری و مجموعه فحش های رکیک وی نسبت به مراجع بارها در فضای مجازی دیده می شود. به جرات می توان نوشت از میان تمام جریانات ضد نظام انقلاب اسلامی ایران در سراسر دنیا ، هیچ کدام چنین جسارتی در توهین مراجع نداشته اند.
3- یاسر الحبیب : یاسر الحبیب حسینه ای در لندن دارد. او به ظاهر سینه چاک و دشمن وهابیت اس??. شبکه ای که او مدیریت می کند فدک نام دارد. او قبل از فعالیتش در لندن حسینیه ای در کویت داشت که مقانات کویتی حسینیه اش را پلمپ و او را روانه زندان کرده اند زمانی که او در زندان کویت بود سازمانهای حقوق بشری امریکا و انگلیس از او حمایت و آزاد کرده اند. وقیحانه ترین کار این روحانی نما در 17 رمضان 1341 قمری بود که بر سر منبر رفت وابتدا با ادله خود در صدد اثبات نفاق و هرزگی و ... به همسر پیامبر اسلام بر آمد و در نهایت گفت : جشن گرفتن به مناسبت وفات عایشه ضرورت دینی است. ضمن اینکه در بالای صفحه شبکه تلویزیونی شعار ((الله اکبر.... عایشه فی النار )) نوشته بود. این سخنرانی یاسر الحبیب مشکلات فراوانی برای شیعیان کشورهای کویت و عربستان بوجود آورد تا اینکه جمعی از علمای عربستان به خدمت مقام معظم رهبری استفتاء ارسال کرده اند و پاسخ معظم له آبی بر آتش بود: اهانت به نماد برادران اهل سنت از جمله همسر پیامبر اسلام حرام است.)) او همچنین تلاش کرد با حرمت شکنی و توهین به مراجع عظام تقلید و چنگ انداختن به صورت این و آن، راه را برای کنار زدن مراجع تقلید شیعه و معرفی مرجعی جدید باز کند. شبکه ماهوارهای فدک یکی از 17 شبکه به اصطلاح شیعی است که مسیر سب و توهین به مراجع شیعه را در پیش گرفته است. مشرک خواندن آیت الله بهجت (!) یکی از شاهکارهای این جریان رسانهای است. توهین به آیات عظام سیستانی و مکارم شیرازی، همچنین سب و لعن سید حسن نصرالله و هر کسی که کمترین نزدیکی را به جمهوری اسلامی ایران دارد، از جمله اقدامات این مافیای نوین رسانهای میباشد.
4- حسین الهیاری : ایشان طلبه جوان افغانی است که با تاسیس شبکه اهل بیت (ع) پای به میدان گذاشته است. او نیز مقیم امریکا است و برنامه سراسر فحش و توهین خود را از همانجا پخش می کند او علاوه بر آنکه به مقدسات اهل تسنن فحش و ناسزا می گوید ، علمای شیعه را نیز آماج فحش و ناسزا قرار می دهد. الهیاری به صورت بی پروا به ساحت مراجعیت شیعه حمله می کند و بسیاری از آنها را تکفیر می کند. همچنین این جریان منحرف در سال 88 به دفاع ازفتنه گران پرداخته و در سخنرانی های خود به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شدیدا حمله نموده اند. آنها فتوای استحباب قمه زنی را داده اند این درحالی است به گفته علمای عراق؛ در روز عاشورا سفیر انگلیس با ماشین رولزرویس در یکی از کوچه های کربلا ایستاده بود و شروع به توزیع کفن بین قمه زنها کرد. این فرقه انگلیس نهم تا پانزدهم ربیع الاول را هفته برائت نام گذاری کرده اند. در نهایت باید گفت با توجه به آنکه دشمن در لباس جدید در فکر ضربه زدن به اسلام است امروزه باید روشنگری بیشتر و بهتری در جامعه مسلمین صورت پذیرد زیرا امروزه دشمن از یک طرف تکفیری ها را به راه می اندازد که همه ی مسلمانان اعم از شیعه و سنی را تکفیر کنند و از طرف دیگر یک عده مزدور را به راه می اندازد و برای این آتش هیزم فراهم می کند.
[1] . ابراهیم تیموری، عصر بیخبری، تهران، چ اقبال، 1332، ص 8 ـ 11، صص 236.
[2] . علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، چ هفتم، تهران، 1375، ص 286 و 293. «چنانکه پس از انعقاد امتیاز رویتر محافل سیاسی جهان به حیرت افتادند...» ص 293 ـ 294. و جرج کرزن، ایران و قضیه ایرانی، چ چهارم، تهران، علمی فرهنگی، 1373، ج 1، ص 781، «امتیاز رویتر یک امتیاز کلان و منحصر بود...».
[3] . رنجبر، ایران و آمریکا، چ اول، قم، انجمن معارف اسلامی ایران، 1380، ص 11.
[4] . جواد منصوری، 25 سال حاکمیت آمریکا بر ایران، چ اول، 1364، ص 23 ـ 68.
[5] . اسدالله فیلی، روابط ایران و آمریکا، بررسی دیدگاه نخبگان، چ اول، تهران، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ایران، 1381، ص 25.
[6] . مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، چ سوم، تهران، علمی، 1371، ج 5، ص 127 و ج 1، ص 256 و حسین مکی، تاریخ بیست ساله، چاپ چهارم، تهران، علمی، 1374، ج 3، ص 102.
[7] . سید جلال الدین مدنی،تاریخ سیاسی معاصر، چ سوم، قم، مدرسین، ج 1، ص 151 و مکی، پیشین، ج 3، ص 101.
[8] . شمیم، پیشین، ص 275 ـ 277.
[9] . جرج کرزن، پیشین، ج 1، ص 873.
[10] . بهروز طیرانی، روز شمار روابط ایران و آمریکا، چ اول، تهران، وزارت خارجه، 79، ص 3.
[11] . مدنی، پیشین، ص 107 و حسین مکی، پیشین، ص 124؛ و جواد منصوری، پیشین، ص 23 ـ 68.
[12] . مدنی، پیشین، ص 183.
[13] . همان، ص 302، و مکی، پیشین، ص 105.
[14] . مدنی، پیشین، ص 281 و مکی، پیشین، ج 6، ص 330 ـ 544.
[15] . همان، ص 256 و 106 ـ 107.
[16] . همان، ص 104 ـ 106.
[17] . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چ سوم، تهران، اطلاعات، 1370، ج 1،ص 287 ـ 288.
[18] . همان، ص 162 و منصوری، پیشین، ص 20 ـ 60.
[19] . جواد منصوری، پیشین، ص 28 ـ 60، و فردوست، پیشین، ص 532.
[20] . فردوست، پیشین، ص 530.
این روزها و به مناسبت فرارسیدن کریسمس و سال نو مسیحی، فضای اینترنت پر شده است از عکسهای بابانوئل... ما نیز برای سال نو شمسیمان نمادی داریم به نام حاجی فیروز...
این دو نماد و دو شخصیت، به طور طبیعی ما را وادار به مقایسهی آنها با هم میکند. راستی چرا بابانوئل دارای چهرهای سفید و زیبا، و شخصیتی غیبی و دست و دل باز است اما حاجی فیروز زشت و سیاه است و دلقک و گدا؟ چرا بابانوئل باید کادو بدهد و دل مردم را شاد کند و حاجی فیروز باید گدایی کند؟
در سابقهی باستانی حاجی فیروز چیزهای مختلفی گفتهاند که برای پرهیز از خستگی دوستان آن را ذیل مطلب میگذارم که اگر کسی مایل بود آن را بخواند؛ اما اینجا به دغدغهی خود میپردازم. به نظر من تمام این داستانها ساختگی باشد و مهمترین دلیل بر این مدعا اختلاف نظر در پیدایش آیین حاجی نوروز و واقعیت باستانی و سابقهی تاریخی آن است که بعضاً با هم تعارض هم دارند.اما بر فرض هم چنین نظریههایی درست باشد، باز جای این سوال هست که اسم ایرانیِ فیروز برای یک بردهی آفریقایی و نیز پیشوند حاجی برای یک آدم لوده و مبتذل یعنی چه؟ و باز هم بر فرض صحت این فرمایشها، کدام یک از مردم ما از این موضوع و این ریشهی باستانی آگاهی دارد؟ بدون تردید میتوان گفت تقریباً هیچکس؛ اما همهی همین مردم هر سال بابا نوئل را میبینند با آن اوصاف و حاجی فیروز را با این اوصاف... من میگویم صرف نظر از این داستانها و گاه تخیلات، مهم فرهنگی است که جا افتاده است و بعضیها هم نفهمیده از آن دفاع میکنند؛ یعنی نماد سال نو ایرانی، بردگی و سیاهی و دلقکی و گدایی شده است و نماد سال نو میلادی چهرهای محبوب، بخشنده و زیبا و در عین حال غیبی و دست نایافتنی. به عبارت دیگر نوئل، یک چهرهی بخشندهی معنوی و غیبی با عنوان بابا مطرح است و فیروز یک بردهی سیاه، لوده و گدا با عنوان حاجی.امروز در یک گروه اجتماعی پس از ذکر این مطلب نوشتم: آیا این پدیده، چیزی غیر از القاءات استعماری است و البته غفلت مردمی که از عقل و هوششان استفاده نکردهاند؟ پس به هوش باشیم که هم ملیت ایرانیمان را به سخره گرفتهاند و هم دینمان را...
یکی از دوستان پرسید: الان دقیقاً چه کسی این کار را کرده است؟ این دوستمان منتظر بود من بگویم آمریکا یا غرب، تا باز به توهم توطئه محکوم شوم، اما من پاسخ دادم: خودمان با بی درایتی و بی عقلی... یعنی آباء و اجدادمان این پدیدهی بی اصل و نسب را که نه نسبتی با دینمان دارد و نه با ملیتمان، برایمان به یادگار گذاشتهاند و ما هم تحت عنوان یک رسم قدیمی و یک سنت اساطیری، چشم بسته قبولش کردهایم و پیروی میکنیم.
اینکه قرآن کریم در مواضع و موارد متعدد، پیرویِ کورکورانه از سنتهای آبائی و اجدادی را نفی میکند و آن را موجب گمراهی میداند مربوط به همین جاهاست. بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ؛ یعنی ما پدرانمان را بر این راه و روش یافتهایم و حتماً با پیروی از آنان هدایت میشویم و راه مییابیم.
در سورهی بقره، آیهی 170 میفرماید: وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ
یعنی: و چون به آنان گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید؛ مىگویند: نه، بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافتهایم، پیروى مىکنیم. آیا اگر پدرانشان چیزى را درک نمىکرده و به راه صواب نمىرفتهاند ـ باز هم درخور پیروى هستند؟ ـ.
پ ن: دخالت عوامل بیگانه در تحقیر و تحمیق ملتهای جهان سوم، چه الان و چه در گذشته، قابل انکار نیست.
در بارهی علت و سابقهی پیدایش پدیدهی حاجی فیروز چیزهایی گفتهاند. مثلا اینکه در ایران باستان و زمان برده داری، کسانی که استطاعت مالی خوبی داشتند، یک روز قبل از عید نوروز بعضی از برده ها را آزاد میکردند. آن بردهها که اکثراً آفریقایی بوده و چهرهای سیاه داشتند، پس از آزادی و از روی شادی در خیابانها میرقصیدند و شادمانی میکردند و به نشانهی آزادی و شادی لباس قرمز میپوشیدند. مردمان مهربان ما از سر دلسوزی برای اینکه بردهی آزاد شده مالی داشته باشد تا بدون نیاز به دیگران به کشورش برود و کسب و کار و زندگیای برای خود تهیه کند، مالی به آنها میبخشیدند.
آنگاه طرفداران این نظریه میگویند: ایران مال فراوان دارد و احتیاجی به فرد خیالی که برایمان کادو بیاورد ندارد. و اضافه میکنند که قدر خود و سرزمین خود را بدانید و با دانستن تاریخچهی سرزمینتان سربلند و پیروز باشید. عدهای نیز سابقهی تاریخی آن را به ایران باستان و ازدواج خدایان برمیگردانند و ریشهی آن را در جشنهای سیاوش دانسته و چهرهی سیاهش را برگشتن از سرزمین مردگان و لباس سرخش را نشانی از سرخی خون سیاوش میداند. و عدهای دیگر گفتهاند که حاجی فیروز ما نیمی از سال با لباس قرمز و در حال نواختن دایره و دنبک به دنیای زیرزمین میرود تا همسرش را برگرداند و این به معنای آغاز دوبارهی باروری در زمین است. نظریهی دیگری بر آن است که حاجی فیروز در فرهنگ باستانی ما کسی بود که در آتشکده، نگهبان آتش بود و نمیگذاشت خاموش شود. روی سیاه او به خاطر دود ناشی از آتش بوده است و نه چیز دیگری. او با عجله پیشتر از همه به کوچه وخیا بان میآمد و رسیدن بهار را نوید میداد. مردم هم به خاطر این خبر خوش به او مژدگانی میدادند. بنابراین او گدایی نمیکند و تنها مژدگانی مردم را دریافت میکند. قرمزی لباسها هم از آن روست که در فرهنگ میترایسم نگهبان آتش لباسی قرمز داشت.
هوالحق
حالا که دیگه نه اون مرد هست ! نه دولت اون مرد!
و چندین سال هم از ماجرا گذشته
یقینا بهتر میتوان قضاوت کرد تا معلوم شود
چه کسانی در حوادث و فتنه های سال هشتاد و هشت مقصر بودند
برای همین به بررسی مقصران حقیقی آن اتفاقات میپردازیم:
خب اولین مقصر امام خمینی هست که انقلاب کرد وبه مردم ایران یاد داد که به بیگانه پرستها و غربزده ها اعتماد نکنند!
دومین مقصر مجلس خبرگان سال 68 هست که بعد از رحلت امام یک انقلابی رو به عنوان رهبر انتخاب کرد نه یک دیپلمات یا حقوق دان را!
سومین مقصر مردمی قابلمه به دست هستند که سال 84 به اون مرد که رفته رای دادند نه به اون مرد که نرفته!
چهارمین مقصر خود اون مرد هست که سال 88 با اینکه میدونست ما ازاون خوشمون نمیاد باز هم کاندیدا شد!
پنجمین مقصر باز مردمی هستند که بر خلاف میل ما به اون مرد رای دادند!
ششمین مقصر رهبر انقلاب هست که وقتی اون مرد رای آورد حرف ما رو گوش نکرد و انتخابات رو باطل نکرد!
هفتمین مقصر مردمی هستند که پشت رهبرشون و انقلاب رو خالی نکردند و نذاشتند ما به اهدافمون برسیم!
.
.
.
اما ما بی تقصیریم چون:
از چند ماه پیش گفته بودیم این انتخابات اگر ما رای نیاریم تقلب شده!
چون ما کمیته صیانت از آرا داشتیم!
چون قبل از پایان رای گیری کنفرانس خبری برگزار کردیم و گفتیم ما رای آوردیم!
چون ما داماد لرستان و عروس آذربایجان هستیم!
چون تسلیم صحنه آرایی های خطرناک نمیشویم!
چون مردمی خدا جو هستیم حتی اگر روز عاشورا برقصیم!
چون عفت خانم به ما رای داده بود!
سلام دوستان عزیز !
وبلاگ دانش آموز پویا آماده درج نوشته ها و مطالب خوب شما دانش آموزان کوشا در زمینه های مختلف می باشد . جهت همکاری مطالب خود را به پست الکترونیکی : langroudb@chmail.ir ارسال فرمایید . در ضمن به عزیزانی که بیشترین و بهترین مطالب را برای ما بفرستند به صورت ماهانه جوایز ارزنده ای اهدا خواهد شد .