در مراسم خاکسپاری مجدد شاه ریچارد سوم، حدود 35 هزار انگلیسی در خیابان لستر صف بستند تا شاهد تشییع جنازه شاه انگلیسی باشند. دو شوالیه در لباس و زرهای که کاملاً به پوشش نظامی شوالیههای قرون وسطی شباهت داشت تابوت را همراهی کردند. جمعیت، رزهای سفیدشان را به سمت تابوت پرتاب کردند؛ صحنهای عاطفی که این مراسم را شبیه مراسم تشییع جنازه پرنسس دایانا در سال 1997 میلادی کرد. اما آیا ریچارد سوم سزاوار چنین مراسم پر افتخار خاص و تا حدودی عجیب و غریب بود؟ مگر او همان حاکم مستبد و آدمکشی نبود که شکسپیر او را «وزغ گوژپشت سمی» توصیف میکند یا آنکه ریچارد سوم قربانی توصیفات ناعادلانه بدخواهانش شده است؟
به گفته نایجل جونز، نویسنده کتاب «برج: تاریخچه حماسهای برج لندن» ذوق زدگی ناشی از پیدا شدن اسکلت ریچارد سوم در اعماق خاک یک پارکینگ باعث شده است که بسیاری ردپای خون جنایات ریچارد را نبینند.
این اظهارنظر جونز، هزینهکردهای گزاف انگلیسیها برای پادشاه آدمکش را تا حدود زیادی زیر سؤال میبرد. جونز به روزنامه تلگراف انگلیس گفته است:«ریچارد سوم به کلام امروزی یک قاتل سریالی روانی بود که دشمنان خیالیاش را یکی بعد از دیگری از سر راهش حذف میکرد؛ از دوست و دشمن گرفته تا کودک و بزرگسال.»
کاردینال وینسنت نیکولز، اسقف اعظم وست مینستر به تازگی اعتراف کرده است که ریچارد کودک جنگ بوده که در زندگیاش کمتر بو و نشانی از صلح برده است.
ریچارد سوم در دوم اکتبر سال 1452 میلادی در قلعه «فدرینگهای» در 30 مایلی لستر (جایی که چندی پیش مجدداً به خاک سپرده شد) و 40 مایلی بوسورث (جایی که در 32 سالگی در آن کشته شد) به دنیا آمد. او از سال 1483 میلادی تا سال 1485 بر انگلیس حکومت کرد. ریچارد در دورانی به اوج قدرت رسید که انگلیس جنگ چندین دههای تاج و تخت را پشت سر میگذاشت؛ جدالی که به «جنگ رزها» مشهور است. این جنگ نام خود را از نمادهای دو جناح رقیب سلسله حاکم پلانتاژنت گرفته است. رز قرمز نماد جناح قدرت طلب «لنکستر» بود و رز سفید نیز نماد جناح قدرت طلب «یورک».
با مرگ ناگهانی شاه ادوارد چهارم در سال 1483 میلادی تنشهای سیاسی در انگلیس به اوج خودش رسید. ادوارد برادر ریچارد بود و دو پسر داشت که هیچ یک هنوز به سن قانونی نرسیده بودند. پسر 12 ساله ادوارد چهارم، موفق شد تحت عنوان ادوارد پنجم به سلطنت برسد و ریچارد هم لقب رسمی «لرد محافظ» را دریافت کرد. در نهایت ادوارد جوان به همراه برادرش به برج لندن نقل مکان میکنند اما در آن زمان ناگهان ازدواج پدر و مادرشان نامعتبر اعلام میشود. در نتیجه، شاهزاده جوان، نامشروع تلقی شد.
در این زمان نوبت ریچارد است که تخت و سلطنت را در دست بگیرد. او زمان را از دست نمیدهد و بلافاصله تحت عنوان شاه ریچارد سوم تاجگذاری میکند. یکی از نقطههای سیاه زندگی ریچارد سوم این است که برادرزادههای او که در فرهنگ انگلیس به عنوان «شاهزادههای برج» شناخته میشوند دیگر هرگز به چشم دیده نشدند.
جونز مینویسد برج لندن صحنه اولین قتلهای ثبت شده ریچارد بوده است از جمله شاهکشی او آن هم درست یک دهه قبل از قتل برادرزادههایش که بسیار فجیعتر به نظر میرسد. او هنری ششم، شاه کم عقل را که آخرین حاکم لنکستری بوده است به قتل میرساند. حداقل سه مورخ معاصر ریچارد سوم را متهم به قتل شاه هنری کردهاند؛ ظاهراً ریچاد هنری را در شرایطی که وی زانو زده و در حال دعاست با دستان خودش کشته است.
انگلیسیهای متعصبی که طرفدار ریچارد هستند مرتب از فقدان شواهد برای قتلهای ریچارد سخن گفته و این استدلال را دارند که توصیفات شکسپیر از ریچارد بخشی از پروپاگاندای خاندان سلطنتی تودور بوده است که اقدامات خوب و مثبت او را ثبت نکردهاند. (ریچارد سوم در نبرد بوسورث به دست هنری تودور کشته میشود.)
فیل استون، رئیس انجمن ریچارد سوم که در کشف قبر شاه در پارکینگ نقش داشته گفته است: «دستاوردهای سلطنت کوتاه مدت ریچارد سوم تحتالشعاع اسطورههای تاریخی و هیولاهای شکسپیر قرار گرفته است اما این دستاوردها واقعی بودند و اثرات ماندگار خود را داشتند.»
به گفته او سلطنت دو ساله ریچارد سوم منجر به اصلاحات لیبرال شد که برخی از این اصلاحات در قانون امروز انگلیس تعبیه شدهاند. با تمام این اوصاف ریچارد سوم سیاهیهای زیادی را از خود بر جای گذاشته است. منتقدان میگویند هر چند این شاه انگلیسی جنبههای مهمی از نظام حقوقی را در انگلیس متغیر و متحول کرد و برای مثال اصل برائت انسان و فرض بیگناهی متهم را توسعه داد اما خودش قانون را دور میزد و اقدام به گردن زنی تمام مخالفانش میکرد.
کاردینال نیکولز میگوید:«در دوران او تنها به واسطه ظلم و بیرحمی، تمایل به استفاده از زور و جبر و نیز بیرحمی و خشونتی حیرتانگیز قدرت سیاسی همیشه برنده یا در میدان نبرد حفظ میشد.»
در آگوست سال 1485 میلادی هنگامی که ریچارد سوم متوجه شد هنری تودور در ولز مستقر شده و میخواهد ادعای تاج و تخت کند به همراه سپاهش به بوسورث در لستر رفت. ریچارد سوم در همانجا و در تاریخ 22 آگوست کشته شد. او آخرین شاه انگلیسی بود که در میدان نبرد کشته میشد.
مرگ او هم به سلسله قدرتطلب پلانتاژنتها پایان داد و هم به جنگ چند دههای «رزها». هنری تودور پس از او به عنوان شاه هنری هفتم تاجگذاری کرد.
بسیاری از منابع میگویند که به ریچارد اهانت شد به این ترتیب که جسدش را برهنه کردند، او را روی اسب انداختند و در سرتاسر لستر چرخاندند تا مردم بدانند که او واقعاً مرده است. در نهایت جسدش برای به خاک سپرده شدن به دست گروهی از راهبان صومعه «فرانسیسکن» سپرده میشود. در سال 1945 میلادی، برایش یک بنای آرامگاه از جنس مرمر سفید میسازند؛ شاه جدید هزینه ساخت این آرامگاه را متقبل میشود. سپس با روی کار آمدن هنری هشتم و دستور او به برچیدن همه صومعهها، صومعه مذکور ناپدید میشود؛ به این ترتیب هیچ اثری از قبر ریچارد سوم باقی نمیماند. گویا به زبالهدان تاریخ پیوسته باشد. با این وجود بقایای ریچارد سوم باری دیگر در 25 آگوست سال 2012 در قبری کوچک کشف شد. با مطالعه دی انای زمان زیادی طول کشید تا مشخص شود که این اسکلت متعلق به شاه انگلیسی است. این کشف درست 500 سال بعد از تدفین او اتفاق میافتاد. اسکلت پیچ خورده ریچارد به طرز شگفت انگیزی در زیر یک پارکینگ کشف شد و انگلیسیها را به وجد آورد. تاریخ اما جنایات سیاه قدرتطلبی را هیچگاه فراموش نخواهد کرد؛ بسیاری از مردم انگلیس چند روز پیش بدون اطلاع از این جرائم فراموش ناشدنی برای یکی از آدمکشهای تاریخشان رزهای سفید را در لستر پخش کردند!
نویسنده : الناز خمامیزاده