سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، پاک است و پاکان را دوست دارد ؛پاکیزه است و پاکیزگان را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :221
بازدید دیروز :18
کل بازدید :321858
تعداد کل یاداشته ها : 352
103/9/5
9:14 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
کمیل دیده بان[439]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی کانون مسجد فاطمیه شهید یه پایگاه امام جعفر صادق شهیدیه دانشجو رضا صفری بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن سرباز ولایت گل باغ آشنایی کشکول چلچلی من نگارستان خیال ...تـــــــــــــــــــــــــــــا خــــــــــــــــــــــــــدا سورپرایز نگاهی نو به مشاوره سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام Mystery نزار تنها بمانم اسیرعشق چشمـــه ســـار رحمــت ||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *|| کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب بهانه ـــــــ م . ج ـــــــــ سلحشوران حس لطیف من تنهایی......!!!!!! سارا احمدی ماتاآخرایستاده ایم وبلاگ گروهیِ تَیسیر صحبت دل ودیده ارمغان تنهایی * مالک * عکس های زیبا و دیدنی از دنیای پرندگان شهیدباکری میاندوآب سرزمین رویا دل نوشته فرمانده آسمانی من RASTI از هر در سخنی پلاک صفر ✘ Heart Blaugrana اسیرعشق farajbabaii ارواحنا فداک یا زینب مشکات نور الله Royapardazi جایی برای خنده وشادی و تفریح دهکده کوچک ما سامانه افزایش بازدید عی سی رنک اسرا عاشقانه شاپرکها زنگ تفریح 【∂Đιss ℓσνє ℓ گیاهان دارویی روستای اصفهانکلاته

پایان 29 سال چشم‌انتظاری

در باغ موزه دفاع مقدس مادری با چشمانی گریان که دیگر نشانی از انتظار در آن دیده نمی‌شد، بر بالای مزار فرزند شهیدش حاضر شد و پس از سال‌ها مطمئن شد جگر گوشه‌اش، در گوشه‌ای از شهر آرام آرمیده است و سنگ صبور دلتنگی‌هایش می‌شود. با انجام آزمایش DNA یکی دیگر از شهیدان گمنامی که در نهایت مظلومیت آسمانی شدند، شناسایی شد تا سرگذشت قهرمانانه‌اش برای مردم و آیندگان ماندگار شود.

شهید عباس امیدی که در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) در سال 90 به عنوان شهید گمنام در مزار شهدای گمنام باغ موزه دفاع مقدس به خاک سپرده شده بود، پس از چهار سال و در سالروز میلاد حضرت صدیقه کبری(س) شناسایی شد. شهید عباس امیدی یکی از دلاورمردان لشکر 77 ثامن‌الائمه(ع) خراسان بود که در پنجوین، منطقه عملیاتی والفجر9 و در سن 19 سالگی به شهادت رسید و در چهارم فروردین ماه سال 65 مفقود اعلام شد، اما پیکر مطهرش در سال 90 بدون آنکه هویتش مشخص شود، تفحص شده و به میهن بازگشته بود.

لحظه دیدار این مادر با مزار فرزند شهیدش بیش از هر چیزی تصویر مادر شهید صبوری را در ذهنمان زنده کرد. همان مادری که نقطه به نقطه تمام شهر‌ها را می‌گشت تا فرزندش را پیدا کند و در آخر هیچ‌گاه ناامید نشد و پس از گذشت 31 سال استخوان‌های پسرش را در آغوش گرفت و نشانی دقیقش را پیدا کرد. شهید بهروز صبوری در دوران دفاع مقدس در عملیات مسلم‌بن‌عقیل در منطقه سومار در حالی که 18 سال بیشتر نداشت به شهادت رسید و پیکر او به دلیل شرایط عملیات در منطقه ماند و به عقب بازنگشت. مادر شهید صبوری همانند دیگر مادران انتظار سال‌ها منتظر شنیدن خبری از فرزندش بود، حتی شنیدن خبر شهادت هم او را خوشحال می‌کرد، اما دریغ از یک خبر. او حتی برای گرفتن خبری از پسرش کیلومترها از خانه دور شد و در منطقه سومار و محل شهادت فرزندش به دنبال روزنه امیدی می‌گشت. مادر شهید صبوری سال‌ها در بی‌خبری پسرش سر کرد و در نهایت 8 اسفند ماه 92 پایان تمام انتظاراتش بود.

این بار مادر شهید امیدی لحظات شیرین رسیدن به فرزند را تجربه می‌کند. ربابه امیدی از لحظات رفتن پسرش به جبهه و سال‌ها چشم‌انتظاری‌اش می‌گوید: «عباس وقتی 13 ساله بود چهار روز به جبهه رفت. این چهار روز برای من چهار سال گذشت. به قدری برای من سخت بود که احساس می‌کردم توان دوری یک ساعت او را ندارم. اگر قرار بود 29 سال را با همان حال و همان بی‌تابی سپری کنم تا به حالا زنده نمی‌ماندم. نمی‌دانم چگونه این سال‌ها را طاقت آوردم؟ حالا که عباس برگشت و چشم همه‌مان را نورانی کرد دعا کردم همه چشم‌انتظارها از این حالت دربیایند و خدا به آنها صبر بیشتری بدهد. وقتی دلتنگ عباس می‌شدم با او حرف می‌زدم. او همیشه کنار من بود. نمی‌دیدمش اما حسش می‌کردم. صندلی می‌گذاشتم می‌نشستم جوری که انگار کنارم هست، با او حرف می‌زدم. خوابش را هم می‌دیدم. می‌گفت مادر من همین جا هستم اگر هم الان به خوابت آمده‌ام به خاطر تو است که آرام باشی. می‌گفت می‌خواهم بروم. می‌گفتم چرا؟ می‌گفت فعلاً اجازه نمی‌دهند بیایم، باید بروم تسویه حساب کنم بعد برگردم. هروقت به خوابم می‌آمد این‌ها را می‌گفت.»

مادران شهید امیدی و صبوری به آرزوی دیرینه‌‌شان رسیدند اما مادران منتظر زیادی هنوز چشم‌انتظار رسیدن خبری از جگرگوشه‌شان هستند. چشم‌‌انتظاری، منتظر ماندن و بی‌خبری درد بزرگی است که این مادران هر روز آن را بارها تجربه می‌کنند و هر لحظه امیدوارند دارند تا قاصدی خوش‌خبر، خبر پیدا شدن پیکر فرزندشان را به آنها بدهد. دل‌های مادران منتظر هنوز نگران است و فقط با شنیدن پیامی هر چند کوتاه آرامش می‌گیرد.