سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان بر چهار پایه استوار است ، بر شکیبایى ، و یقین و داد و جهاد . و شکیبایى را چهار شاخه است : آرزومند بودن ، و ترسیدن ، و پارسایى و چشم امید داشتن . پس آن که مشتاق بهشت بود ، شهوتها را از دل زدود ، و آن که از دوزخ ترسید ، از آنچه حرام است دورى گزید ، و آن که ناخواهان دنیا بود ، مصیبتها بر وى آسان نمود ، و آن که مرگ را چشم داشت ، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت . و یقین بر چهار شعبه است : بر بینایى زیرکانه ، و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان . پس آن که زیرکانه دید حکمت بر وى آشکار گردید ، و آن را که حکمت آشکار گردید عبرت آموخت ، و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگى را در نوردید . و عدل بر چهار شعبه است : بر فهمى ژرف نگرنده ، و دانشى پى به حقیقت برنده ، و نیکو داورى فرمودن ، و در بردبارى استوار بودن . پس آن که فهمید به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید از آبشخور شریعت سیراب گردید ، و آن که بردبار بود ، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود . و جهاد بر چهار شعبه است : به کار نیک وادار نمودن ، و از کار زشت منع فرمودن . و پایدارى در پیکار با دشمنان ، و دشمنى با فاسقان . پس آن که به کار نیک واداشت ، پشت مؤمنان را استوار داشت ، و آن که از کار زشت منع فرمود بینى منافقان را به خاک سود ، و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود ، حقى را که بر گردن دارد ادا نمود ، و آن که با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آید ، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز وى را خشنود نماید . و کفر بر چهار ستون پایدار است : پى وهم رفتن و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گردیدن و دشمنى ورزیدن . پس آن که پى وهم گرفت به حق بازنگشت ، و آن که از نادانى فراوان ، خصومت ورزید ، از دیدن حق کور گشت ، و آن که از راه حق به دیگر سو شد ، نیکویى را زشت و زشتى را نیکویى دید و مست گمراهى گردید ، و آن که دشمنى ورزید راهها برایش دشوار شد و کارش سخت و برون شو کار ناپایدار . و شک بر چهار شعبه است : در گفتار جدال نمودن و ترسیدن و دو دل بودن ، و تسلیم حادثه‏هاى روزگار گردیدن . پس آن که جدال را عادت خود کرد ، خویش را از تاریکى شبهت برون نیاورد ، و آن که از هر چیز که پیش رویش آمد ترسید ، پیوسته واپس خزید ، و آن که دو دل بود پى شیطان او را بسود ، و آن که به تباهى دنیا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد . [ و پس از این سخن گفتارى بود که از بیم درازى و برون شدن از روش کارى که در این کتاب مقصود است نیاوردیم . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :65
بازدید دیروز :18
کل بازدید :321702
تعداد کل یاداشته ها : 352
103/9/5
6:19 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
کمیل دیده بان[439]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی کانون مسجد فاطمیه شهید یه پایگاه امام جعفر صادق شهیدیه دانشجو رضا صفری بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن سرباز ولایت گل باغ آشنایی کشکول چلچلی من نگارستان خیال ...تـــــــــــــــــــــــــــــا خــــــــــــــــــــــــــدا سورپرایز نگاهی نو به مشاوره سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام Mystery نزار تنها بمانم اسیرعشق چشمـــه ســـار رحمــت ||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *|| کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب بهانه ـــــــ م . ج ـــــــــ سلحشوران حس لطیف من تنهایی......!!!!!! سارا احمدی ماتاآخرایستاده ایم وبلاگ گروهیِ تَیسیر صحبت دل ودیده ارمغان تنهایی * مالک * عکس های زیبا و دیدنی از دنیای پرندگان شهیدباکری میاندوآب سرزمین رویا دل نوشته فرمانده آسمانی من RASTI از هر در سخنی پلاک صفر ✘ Heart Blaugrana اسیرعشق farajbabaii ارواحنا فداک یا زینب مشکات نور الله Royapardazi جایی برای خنده وشادی و تفریح دهکده کوچک ما سامانه افزایش بازدید عی سی رنک اسرا عاشقانه شاپرکها زنگ تفریح 【∂Đιss ℓσνє ℓ گیاهان دارویی روستای اصفهانکلاته
چندی پیش خبر شناسایی هویت پیکر مطهر پهلوان شهید «حمدالله سرداری» بعد از گذشت 31 سال در رسانه‌های مختلف بازتاب یافت.

کشتی‌گیری که پشت دشمن را به خاک مالید

شهیدی که در دوران حیاتش به رشته ورزشی کشتی می‌پرداخت و با حضور در جبهه‌ها نیز به مصاف حریفی رفته بود که پشتش به استکبار گرم بود. پهلوان سرداری‌ها می‌رفتند تا شانه‌های این دشمن قدار را به خاک بمالند. در ایامی که مردم کشورمان دلشاد از پیروزی قهرمانان کشتی آزاد بر تیم ملی کشتی امریکا هستند، یادی از پهلوانی راستین به نام حمدالله سرداری می‌کنیم که ابتدا دیو نفسش را خاک کرد و سپس به بالاترین مدال قهرمانی یعنی شهادت نائل آمد. متن زیر حاصل همکلامی ما با فرشاد سرداری برادر شهید است که او نیز مانند حمدالله و سایر برادران بارها در جبهه‌ها حضور یافته بود.

برای اینکه بیشتر با برادر شهیدتان و محیطی که در آن رشد یافته آشنا شویم، از خانواده سرداری بگویید.

خانواده ما خانواده‌ای پرجمعیت بود. ما 13 فرزند بودیم. یعنی 10پسر و سه دختر به قول پدر نعمت خانه‌اش بودیم. پدرم خیاط بود. یک بار به دلیل رفت و آمد زیاد بچه‌ها، پدر ورودی اتاق را از جایش درآورد و گفت حالا دیگر لازم نیست در باز و بسته شود، راحت بیایید و بروید. مادر و پدر تأثیر زیادی در روابط عاطفی بین بچه‌ها‌یشان داشتند. تربیت ما یک تربیت قرآنی - دینی بود. پدربزرگ من سیدی روحانی بودند و امام جماعت مسجد. یادم است همیشه در جیب‌های لباس پدربزرگ پر بود از شکلات‌ها وخوراکی‌هایی که تشویقمان می‌کرد در بهتر آموختن قرآن و احکام و احادیث تلاش کنیم و ما هم همیشه پای ثابت هیئت‌های مذهبی و عزاداری محرم و عاشورا بودیم.

پس بی‌تردید خانواده شما باید از فعالان دوران انقلاب هم بوده باشد، طرز تفکر خانواده شما که اینگونه روایت می‌کند؟

به خاطر اینکه ما خانواده‌ای مذهبی و متدین بودیم، خیلی زود با فراز و نشیب‌های انقلاب همراه شدیم. پدر‌بزرگ ما از محبان حضرت امام بود. زمان تبعید امام پدربزرگم در بسیاری از محافل و مجالس شاه را لعن و نفرین کردند که چرا این روحانی مومن ومتعهد را تبعید و زندانی کرده‌اند. حتی مادربزرگ من به پدربزرگ نهیب می‌زد که اگر ساواک حرف‌های تو را بشنود زندانی‌ات می‌کند. او هم می‌گفت نهایت من هم مثل آقا می‌روم زندان. آنها ظالم هستند. زمزمه‌های انقلاب که به گوش ما رسید، برادر‌های من هم در وسط میدان فعالیت‌های انقلابی ضد رژیم شاه حضور گسترده‌ای داشتند و بارها از سوی ساواک مورد تعقیب قرار گرفتند. مادرمان هم آن ایام نگران بود. اما کاری از دستش بر نمی‌آمد، یکی از ما را که نگه می‌داشت، آن یکی می‌رفت وسط میدان معرکه. خلاصه بنده‌خدا دائم در اضطراب و نگرانی بود. مادر و پدر می‌گفتند: نروید گلوله می‌خورید، برادرهایم هم می‌گفتند اگر دیگران گلوله بخورند اشکال ندارد ما بخوریم ایراد دارد ؟!

از حضورتان در دوران دفاع مقدس بگویید. گویا همه برادر‌ها در میدان نبرد حاضر بودند؟

وقتی امام فرمان جهاد دادند، نیت‌هایمان را پاک کردیم و راهی جبهه شدیم. ما به فرمان امام گوش کردیم. ولایتمداری رمز خانه سرداری‌ها شد. تا آنجاکه توانستیم پشت سر ولی زمانمان حرکت کنیم. امام حکم داد که جهاد باید انجام شود فرمان امام، ختم همه چیز بود. من، حاج محمد‌سرداری، حاج عبدالله‌سرداری، منصور‌سرداری، حمدالله‌سرداری، برادرانم، در منطقه بودیم. غلامرضا هم خودش را به ما می‌رساند و گاهی پیش می‌آمد که هر شش نفریمان در مناطق جنگی بودیم. مادر و پدرمان هم اخبار را گوش می‌کردند و در میان اخبار دنبال رد و نشانی از ما بودند. آنها دلهره داشتند. بالاخره حضور شش فرزند در جنگ نگرانی داشت و این طبیعی بود و ما هم تمام همت‌مان را انجام می‌دادیم که مجاهدتی خالصانه داشته باشیم. همه دلهره مادر و پدرم این بود که ما در چه شرایطی به سر می‌بریم. ما هم نوبتی با خانواده تماس داشتیم و تا آنجا که می‌توانستیم از دلهره آنها کم می‌شد. برخی موارد هم نمی‌توانستیم تماسی با خانواده داشته باشیم، چون نزدیک عملیات بود و به خاطر مباحث امنیتی احتیاط می‌کردیم.

چنین حضوری در میادین نبرد، قاعدتاً شهادت و مجروحیت نیز در پی دارد، غیر از برادر شهیدتان، سایر برادرها نیز مجروحیت داشتند؟

برادرانم محمدرضا و فرخ سرداری در عملیات کربلای 5 مجروح شدند. من هم در بیت‌المقدس 2 شدیداً مجروح و جانباز شدم. خوب به خاطر دارم که مجبور شدم دوونیم کیلومتر سینه‌خیز به عقب برگردم. گاهی هم به خاطر مجروحیت سه برادر یا دو برادر در خانه می‌خوابیدیم. یکی این طرف خانه و آن یکی برادر طرف دیگر اتاق. مادرمان هم پرستاری می‌کرد. والدینم به خاطر ما خیلی اذیت شدند. اما می‌دانستند که تکلیف است باید برویم، مرزو بوم ما و ناموس ما در خطر بود.

آقای سرداری از شهید گمنام خانواده سرداری‌ها بگویید. چندی پیش خبر شناسایی و بازگشت پیکرشان دل همه دوستداران شهدا و خانواده‌هایشان را شاد کرد.

حمدالله سرداری متولد 1347 بود که در سنین نوجوانی بارها قصد عزیمت به جبهه‌های جنگ علیه باطل را داشت، اما به دلیل سن پایین با اعزامش مخالفت می‌شد. اما در نهایت توانست با دست بردن به شناسنامه‌اش در تاریخ 25 خردادماه سال 62 که 15 سال داشت بعد از اتمام سال اول راهنمایی به جبهه اعزام شود. آن زمان هم عملیات والفجر 4 در حال اجرایی شدن بود. حمدالله در آن عملیات شرکت کرد و از ناحیه پهلو مجروح شد. بعد از بهبودی دوباره راهی خطوط مقدم شد. حمدالله در عملیات خیبر هم شرکت کرد و دیگر به خانه بازنگشت. تا اینکه خبر مفقود‌الاثر شدنش را برایمان آوردند. همرزمانش برایمان تعریف کردند زمانی که گلوله خورد، داخل آب افتاد. دوستانش به دنبالش رفته بودند، اما او را پیدا نکرده بودند. همرزمانش می‌گفتند که عراقی‌ها در آن منطقه نیرو هلی برن کردند و دو گردان از بچه‌ها را که دیگر گلوله‌ای برای دفاع از خود نداشتند به اسارت بردند. بعد از بازگشت اسرا دیگر امید ما هم که تصور می‌کردیم شاید حمدالله در میان آنها باشد به ناامیدی مبدل شد. همان زمان جنگ، فرماندهان که متوجه شدند برادرمان مفقودالاثر شده دیگر اجازه حضور پنج برادر را با هم در جبهه نمی‌دادند. از ما می‌خواستند که حداکثر سه نفرمان در جبهه حضور داشته باشیم. در میان ما، ‌حمدالله خیلی شجاع و نترس بود. درایت و جسارتش در نبرد با دشمن خیلی از ما برادرها بیشتر بود. در نهایت گوی سبقت را ربود و شهادت را نصیب خود کرد. حمدالله کشتی‌گیر ماهر و توانمندی نیز بود که توانست در میدان رزم هم پشت دشمن را به خاک بمالد. بعد از اینکه خبر مفقود‌الاثر شدنش را به ما دادند، ساکش را به در خانه آوردند. مادرم که در خانه را باز می‌کند و ساک حمدالله را در دست همرزمانش می‌بیند، متوجه شهادت او شده و ساک را بدون فرزندش در آغوش می‌کشد و می‌گوید خدایا این قربانی را از من قبول کن. درون ساک قرآن بود و مفاتیح و تسبیح و لباس‌های حمدالله... اما چشم‌انتظاری‌های مادرم تمامی نداشت تا اینکه در فراق جگرگوشه‌اش به دیدار فرزندش شتافت. ما می‌دانستیم که برادرم شهید شده اما باورش برای پدر و مادرم سخت بود.

چه زمانی متوجه شدید که پیکر برادرتان شناسایی شده و به آغوش خانواده باز خواهد گشت ؟

17 شهریور ماه 1393بود که از برادرم سردار حاج‌عبدالله خواست به معراج شهدا برود و با همراهی سرهنگ رنگین آزمایش دی ان‌ای بدهد. مدتی بعد آزمایش دیگری از پدرم گرفتند. شش ماه بعد به ما اطلاع دادند پیکر برادرم شناسایی شده است. یعنی قبل از عید می‌دانستیم که برادرمان شناسایی شده اما قرار بر این شد تا بعد از عید پیکر را تشییع کنیم.

برادرم روحیه عالی، شجاعت و پشتکار داشت و ما را سفارش به حضور در مسجد می‌کرد. او که از من بزرگ‌تر بود، همیشه می‌گفت در جبهه‌ها بی‌ریایی، سادگی، حرکت و ذکر برای خداست. پیکر برادرم بعد از 31 سال آمد تا بار دیگر به ما درس امید و ایثار و ولایتمداری بدهد. پیکر برادرم بعد از یک مراسم باشکوه در گلزار شهدای قاسمیه اردبیل در جمع دوستان و همرزمانش به خاک سپرده شد. همیشه به ما می‌گفت هر چه امام و انقلاب می‌گوید آن را انجام دهید و رهبری را تنها نگذارید. می‌گفت هر چه داریم از پای همین منابر است.

نویسنده : صغری خیل فرهنگ 


94/2/1::: 1:8 ع
نظر()
  
  

پایان 29 سال چشم‌انتظاری

در باغ موزه دفاع مقدس مادری با چشمانی گریان که دیگر نشانی از انتظار در آن دیده نمی‌شد، بر بالای مزار فرزند شهیدش حاضر شد و پس از سال‌ها مطمئن شد جگر گوشه‌اش، در گوشه‌ای از شهر آرام آرمیده است و سنگ صبور دلتنگی‌هایش می‌شود. با انجام آزمایش DNA یکی دیگر از شهیدان گمنامی که در نهایت مظلومیت آسمانی شدند، شناسایی شد تا سرگذشت قهرمانانه‌اش برای مردم و آیندگان ماندگار شود.

شهید عباس امیدی که در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) در سال 90 به عنوان شهید گمنام در مزار شهدای گمنام باغ موزه دفاع مقدس به خاک سپرده شده بود، پس از چهار سال و در سالروز میلاد حضرت صدیقه کبری(س) شناسایی شد. شهید عباس امیدی یکی از دلاورمردان لشکر 77 ثامن‌الائمه(ع) خراسان بود که در پنجوین، منطقه عملیاتی والفجر9 و در سن 19 سالگی به شهادت رسید و در چهارم فروردین ماه سال 65 مفقود اعلام شد، اما پیکر مطهرش در سال 90 بدون آنکه هویتش مشخص شود، تفحص شده و به میهن بازگشته بود.

لحظه دیدار این مادر با مزار فرزند شهیدش بیش از هر چیزی تصویر مادر شهید صبوری را در ذهنمان زنده کرد. همان مادری که نقطه به نقطه تمام شهر‌ها را می‌گشت تا فرزندش را پیدا کند و در آخر هیچ‌گاه ناامید نشد و پس از گذشت 31 سال استخوان‌های پسرش را در آغوش گرفت و نشانی دقیقش را پیدا کرد. شهید بهروز صبوری در دوران دفاع مقدس در عملیات مسلم‌بن‌عقیل در منطقه سومار در حالی که 18 سال بیشتر نداشت به شهادت رسید و پیکر او به دلیل شرایط عملیات در منطقه ماند و به عقب بازنگشت. مادر شهید صبوری همانند دیگر مادران انتظار سال‌ها منتظر شنیدن خبری از فرزندش بود، حتی شنیدن خبر شهادت هم او را خوشحال می‌کرد، اما دریغ از یک خبر. او حتی برای گرفتن خبری از پسرش کیلومترها از خانه دور شد و در منطقه سومار و محل شهادت فرزندش به دنبال روزنه امیدی می‌گشت. مادر شهید صبوری سال‌ها در بی‌خبری پسرش سر کرد و در نهایت 8 اسفند ماه 92 پایان تمام انتظاراتش بود.

این بار مادر شهید امیدی لحظات شیرین رسیدن به فرزند را تجربه می‌کند. ربابه امیدی از لحظات رفتن پسرش به جبهه و سال‌ها چشم‌انتظاری‌اش می‌گوید: «عباس وقتی 13 ساله بود چهار روز به جبهه رفت. این چهار روز برای من چهار سال گذشت. به قدری برای من سخت بود که احساس می‌کردم توان دوری یک ساعت او را ندارم. اگر قرار بود 29 سال را با همان حال و همان بی‌تابی سپری کنم تا به حالا زنده نمی‌ماندم. نمی‌دانم چگونه این سال‌ها را طاقت آوردم؟ حالا که عباس برگشت و چشم همه‌مان را نورانی کرد دعا کردم همه چشم‌انتظارها از این حالت دربیایند و خدا به آنها صبر بیشتری بدهد. وقتی دلتنگ عباس می‌شدم با او حرف می‌زدم. او همیشه کنار من بود. نمی‌دیدمش اما حسش می‌کردم. صندلی می‌گذاشتم می‌نشستم جوری که انگار کنارم هست، با او حرف می‌زدم. خوابش را هم می‌دیدم. می‌گفت مادر من همین جا هستم اگر هم الان به خوابت آمده‌ام به خاطر تو است که آرام باشی. می‌گفت می‌خواهم بروم. می‌گفتم چرا؟ می‌گفت فعلاً اجازه نمی‌دهند بیایم، باید بروم تسویه حساب کنم بعد برگردم. هروقت به خوابم می‌آمد این‌ها را می‌گفت.»

مادران شهید امیدی و صبوری به آرزوی دیرینه‌‌شان رسیدند اما مادران منتظر زیادی هنوز چشم‌انتظار رسیدن خبری از جگرگوشه‌شان هستند. چشم‌‌انتظاری، منتظر ماندن و بی‌خبری درد بزرگی است که این مادران هر روز آن را بارها تجربه می‌کنند و هر لحظه امیدوارند دارند تا قاصدی خوش‌خبر، خبر پیدا شدن پیکر فرزندشان را به آنها بدهد. دل‌های مادران منتظر هنوز نگران است و فقط با شنیدن پیامی هر چند کوتاه آرامش می‌گیرد.


  
  
دوم اردیبهشت سال 58 که سپاه پاسداران برای حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی شکل گرفت، تک‌تک زنان و مردان ایرانی برای حراست از انقلاب خود کمر همت بستند...

در این بین برخی با پوشیدن رخت سبز پاسداری مسیر زندگی‌شان را نیز به پاسداری از انقلاب گره زدند و در این مسیر نیز سختی‌های بسیاری را به جان خریدند. خانم کبری محمدزاده، همسر جانباز قطع نخاع و خواهر شهیدان ابوالقاسم، هادی و ابوالحسن محمدزاده یکی از زنان انقلابی است که در دوره‌های اول تشکیل سپاه به جمع سبزپوشان سپاه پیوست. آن چه در پی می‌آید حاصل همکلامی ما با او به مناسبت روز تأسیس سپاه است که تقدیم حضورتان می‌شود.
 
 
برای شروع کمی از خودتان بگویید. از خانواده‌تان که سه شهید را تقدیم اسلام کرده است.

من خدیجه محمدزاده متولد 1347 در شهرستان مهاباد هستم. خواهر سه شهید به نام‌های ابوالقاسم، هادی و ابوالحسن هستم. ما شش برادر و دو خواهر بودیم. پدرمان فرد زحمتکشی بود که برای تأمین معاش خانواده همیشه بیرون از منزل بود اما به کسب حلال و حرام توجه زیادی داشت. پدر در زمان شاه ظلم‌ستیز بود، حتی اگر شهردار وقت تخلفی می‌کرد، حتماً به او اعتراض می‌کرد. اگر اثری نداشت، ایشان تذکر خودش را می‌داد. مادرمان هم خانه‌دار بود و یک بانوی مؤمن و معتقد.

گویا خانواده شما فعالیت‌های انقلابی نیز داشت، اگر موافق باشید کمی هم به این فعالیت‌ها بپردازیم.

در دوران طاغوت بارها پیش آمده بود که به خاطر حجابم در مدرسه کتک خوردم. کلاس چهارم بودم که انقلاب پیروز شد. برادرم شهید ابوالحسن قبل از انقلاب بیشترین فعالیت انقلابی را داشت. پدرم بسیار حساس بود که نکند فعالیت بچه‌ها لو برود، نیمه‌های شب هنگامی که پدرم خواب بود، من به همراه مادر و برادرهایم نوار صحبت‌های امام را گوش می‌کردیم. پسرخاله‌ام که بعد‌ها در حوادث کردستان شهید شده بود، همراه برادرهایم اطلاعیه‌های امام را دستنویس و پخش می‌کردند. بارها خبر حمله ساواک به خانه‌مان داده می‌شد. ما هم کتاب‌های شهید مطهری و امام را در حیاط خانه پنهان می‌کردیم تا به دست ساواک نیفتد. برادرم به من یاد داده بود که در مدرسه با بچه‌ها صحبت کنم و اگر بشود آنها را با جریان انقلاب همراه کنم. من هم درباره «حجاب» با آنها صحبت می‌کردم و آنها را از جهنم و قیامت می‌ترساندم. هرروز صبحگاه برنامه داشتیم که باید جاوید شاه می‌گفتیم. وقتی همه می‌گفتند، جاوید شاه من می‌گفتم: «مرگ بر شاه.» بارها به خاطر همین کتک خوردم و از مدرسه بیرونم کردند. من و مادرم همیشه در راهپیمایی‌ها حضور داشتیم.

پس حسابی در مدرسه فعالیت انقلابی می‌کردید؟

بله، از آنجایی که درسم خوب بود هر وقت معلم سر کلاس نمی‌آمد من می‌رفتم سرکلاس با بچه‌ها درس کار می‌کردم، به خاطر همین بچه‌ها به من خیلی نزدیک بودند. خیلی علیه رژیم شاه در مدرسه فعالیت می‌کردم. یک بار خوب به یاد دارم، بچه‌های اول و دوم را جمع کردم و گفتم هر چه می‌گویم شما هم بگویید «شاه به ما کتک داد/ خمینی به ما پفک داد» اینگونه می‌خواستم آنها را به امام خمینی نزدیک کنم. یادم رفت بگویم برادر شهیدم ابوالقاسم در روز 21 بهمن 57 هنگام درگیری تیر خورد و زخمی شد. نارنجک به پای راستش اصابت کرده بود. بعد از انتقال به بیمارستان آمل، نیروهای کمونیست برایش دسته گل می‌برند که برادرم قبول نمی‌کند و می‌گوید که من جزو حزب‌الله هستم.

چطور شد که به فعالیت در سپاه پرداختید؟

بعد از پیروزی انقلاب همچنان فعالیت‌های‌مان را ادامه می‌دادیم. من سال 1359 به شکل رسمی عضو بسیج شدم. دانش‌آموز سال سوم راهنمایی بودم که مسئولیت آموزش 12 روستا را بر عهده گرفتم. بعد از ظهر‌ها که از مدرسه می‌آمدم کارهای پشتیبانی جنگ را انجام می‌دادم. هنوز خودم بودم که برای سخنرانی در روستا‌ها حاضر می‌شدم. این سخنرانی‌ها بعد از شهادت برادرهایم بیشتر هم شد.

از طرفی حرف‌های من تأثیر بیشتری روی خانواده‌ها داشت چون از خودشان بودم. آرزوی من این بود که پاسدار باشم. برادرم ابوالحسن بعد از دیپلم، دانشگاه هند در رشته پزشکی قبول شد اما نرفت و پاسدار شد. برادر دیگرم ابوالقاسم، سال چهارم هنرستان رشته کشاورزی را رها کرد و پاسدار انقلاب و نظام شد. هر دو هم به طور دائم در جبهه بودند. من هم همواره مشغول فعالیت‌های بسیج بودم. اگر چه دانش‌آموز بودم اما اکثر زمان خودم را در سپاه می‌گذراندم. در کارهای فرهنگی نظیر برگزاری سخنرانی‌ها، دعای کمیل و مداحی‌ها فعالیت می‌کردم. یادم است آن زمان فرمانده سپاه وقت وقتی من را در مدرسه می‌دید می‌گفت شما اینجا چه کار می‌کنیم باید الان سرکارت باشی! چون خیلی در سپاه فعالیت داشتم فکر نمی‌کردند که محصلم، تصورشان این بود که کارمند سپاهم.

از چه زمانی به شکل رسمی عضو سپاه شدید؟

سال 66 که دیپلم گرفتم به لطف خدا عضو رسمی سپاه شدم. من عاشق سپاه بودم و آرزو داشتم که پاسدار باشم تا ادامه‌دهنده راه سه برادر شهیدم باشم. کارم این بود که خبر شهادت شهدا را به خانواده‌هایشان می‌دادم و ساک شهدا را به در خانه‌هایشان می‌رساندم. دیدار با خانواده شهدا و رزمندگان از اموری بود که با ذوق فراوان آنها را انجام می‌دادم. بعد از شهادت برادرانم حرف‌هایم بیشتر تأثیر می‌کرد. در جمع‌آوری کمک به جبهه نیز فعالیت می‌کردم. مردم با محبت‌های خالصانه‌شان تمام دارایی‌شان طلا، پول و... را به جبهه اعطا می‌کردند. در این باره خاطره‌ای دارم که هیچ گاه از خاطرم پاک نمی‌شود. یک روز در یکی از روستاهای محمود‌آباد مشغول سخنرانی بودم. وقتی در مسجد آن روستا گفتم هر که دارد هوس کرب‌و بلا بسم الله، یک دختر خانم شش، هفت ساله از بین جمعیت بلند شد و روسری خودش را بازکرد و گوشواره‌اش را به من داد و گفت: تقدیم به رزمندگان. آن زمان هر کس سهم خودش را به جهاد و جبهه ادا می‌کرد.

خانم محمدزاده از لزوم حضور زنان در حراست از انقلاب و دستاوردهایش بگویید.

در دوران مبارزات انقلاب اسلامی و پیروزی آن و بعدها در جریان جنگ تحمیلی نقش زنان و دختران مبارز همپای مردان دیده می‌شود. به جرأت می‌توان گفت که در جریان جنگ حضور زن‌ها بسیار لازم و ضروری بود. جبهه‌ها رد پای زنان ایثارگر را خوب به خاطر دارد و با افتخار از آن یاد می‌کند. زنانی بودند که فرزندان، همسران و برادران خود را برای رفتن به جبهه ترغیب و تشویق می‌کردند، در هر صورت این زنان بودند که به تمامی فرموده امام خمینی (ره) را به منصه ظهور رساندند که: «از دامن زن مرد به معراج می‌رود.» زنانی بودند که به رغم حضور فرزند، همسر و برادران‌شان خودشان را به پشت جبهه می‌رساندند و در امر پشتیبانی فعالیت می‌کردند. به جرأت می‌توانم بگویم هر گاه رزمنده‌ای عزمش را برای حضور در جبهه جزم کرده بود، بی‌شک یک زن، پشت همت مردانه‌اش بوده که روانه جبهه‌ها می‌شد و به نوعی دلگرمی هم بود برای کسانی که پدران، همسران و برادران‌شان در جبهه بودند.

حضور زنان در سپاه و بسیج در زمان جنگ از الزامات بود. چون زن‌ها نیمی از پیکر اجتماع هستند قطعاً باید حضور می‌داشتیم. تا حالا از خود پرسیده‌اید که چگونه مادری فرزندش را به قربانگاه می‌فرستد؟ عاطفه مادری این شیرزنان کجا رفته است؟ خواهری چون من که برادر‌های خود را از زیر قرآن به سمت جبهه‌ها راهی کردم در حالی که می‌دانستم این رفتن را بازگشتی نخواهد بود. آیا ما از عطوفت‌های مادرانه، همسرانه و خواهرانه بی‌بهره بوده‌ایم؟! هرگز، اما برای حفظ اسلام و قرآن امری واجب و ضروری است. همانطور که زنان در زمان جنگ در بحث نظامی و غیرنظامی حضور داشتند امروز هم باید دوشادوش مردان به عنوان پشتیبانی قوی و قوه محرکه حرکت کنند. جامعه امروز هم نیازمند همان حضور خالصانه وشجاعانه زنان است.

به عنوان یک پاسدار در زمان جنگ در منطقه جنگی هم حضور داشتید؟

یک بار برادرم ابوالحسن می‌خواست کارت هلال احمر برایم آماده کند تا به منطقه بروم. وقتی تلویزیون اعلام کرد عملیات شده پیش ابوالحسن رفتم و گفتم داداش عملیات شروع شده، به دلم برات شده هادی شهید می‌شود و من اینجا ماندگار می‌شوم. تا قبل از رسیدن خبر شهادت هادی، من را بفرست منطقه. آن زمان امدادگری هم می‌کردم و به خاطر امدادگری و کمک به مجروحان می‌خواستم بروم. گفت کارتت هنوز آماده نشده. گفتم تو را به خدا من را بفرست. ساکم را آماده کرده بودم که در اولین فرصت راهی شوم. ما آمادگی شنیدن خبر شهادت بچه‌ها را داشتیم. با همه علاقه به هادی غصه می‌خوردم که اگر خبر شهادت را بیاورند نمی‌توانم بروم. گفت احتمالاً فردا آماده می‌شود. توی اتاق خوابیده بودم، با بازشدن در اتاق، ناخودآگاه بدون اینکه کسی مرا صدا بزند از خواب بیدار شدم، ابوالحسن بود، آمد داخل اتاق در را بست و فقط یک جمله گفت: «خواهرجان! هادی شهید شد.»

با این همه علاقه چطور از سپاه بیرون آمدید؟ چه عاملی شما را از سپاه جدا کرد؟!

با وجود تمام علاقه‌ام به سپاه، بعد از ازدواجم با همسرم که جانباز قطع نخاعی است از سپاه بیرون آمدم و صلاح دانستم در سنگری دیگر انجام وظیفه کنم. دوست داشتم بیشتر وقتم در کنار شهید زنده و یادگار دفاع مقدس باشم. در کنار آن به آموزش و پرورش رفتم و مربی پرورشی شدم، تلاش کردم در سنگر فرهنگی دانش‌آموزان را با فرهنگ جنگ و شهادت آشنا کنم. دوست داشتم در راستای زنده‌نگه داشتن یاد و نام شهدا فعالیت کنم و فرموده امام خامنه‌ای را به منصه ظهور برسانم.

امروز بیش از هر زمان دیگری فعالیت‌های فرهنگی و توجه به شهدا و ایثارگران باید مورد توجه قرار گیرد.

چه نیک فرمود امام خمینی (ره) که جنگ برکتی برای انقلاب بود. وقتی جنگ تمام شد خیلی ناراحت شدم چون به فرموده امام جنگ واقعاً یک نعمت برای ما بود و این برکت و نعمت از ما گرفته شد. نگران بودیم وقتی جنگ تمام شود حال و روز بچه‌ها چه خواهد شد. واقعاً هم همین بود. خیلی‌ها متأسفانه عوض شده‌اند.

در حال حاضر باید از زنان ما که در سپاه پاسداران مشغول فعالیت هستند، پشتیبانی و حمایت شود. از فعالیت خواهران ما در پایگاه‌های بسیج چه در محلات و چه در مدارس باید حمایت شود.

خطبه عقدمان را رهبر انقلاب خواندند، آن زمان هنوز در سپاه بودم و بعد از عقد هم در سال 1370به مأموریت یک ماهه رفتم. خواندن خطبه و آغاز زندگی من با همسرم برکات زیادی برایم داشت. بعد از آن هم به مأموریت 4 ماهه به عنوان مربی تاکتیک نظامی رفتم. با وجود اینکه در سپاه پاسداران بسیار موفق بودم ولی زندگی با همسرجانبازم را ترجیح دادم.

برادرهای شما با کارها و فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی شما مخالفتی نداشتند؟!

نه اتفاقاً تشویقم هم می‌کردند. آخرین باری که ابوالقاسم به جبهه می‌رفت، من داشتم روی تئاتری که نویسنده و کارگردانش هم خودم بودم کار می‌کردم. داستان تئاتر درباره شهادت بود و همسری که به جبهه می‌رود و شهید می‌شود. من خودم نقش شهید را بازی کردم. این تئاتر از اولین تئاترهای محمودآباد بود که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. هر دو برادر شهیدم ابوالقاسم و ابوالحسن مرا خیلی تشویق می‌کردند که اینکار شما تأثیرش از نقش ما در جبهه و برداشتن اسلحه و جنگ با دشمن‌های قسم خورده انقلاب اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. ابوالقاسم یک هفته قبل از شهادتش تماس گرفت و به من سفارش کرد که کار فرهنگی‌ات را برای شهدا ادامه بده، زیرا خیلی اثرش زیاد است. بعد به ابوالقاسم گفتم: برادرجان خیلی مواظب خودت باش، گفت خواهرجان! این بار از جبهه افقی می‌آیم. همین طور هم شد. افقی برایمان آوردندش. من هرگز آخرین مکالمات خود و برادرم شهید ابوالقاسم محمدزاده را از یاد نمی‌برم، او من را به کار فرهنگی برای شهدا سفارش کرد و من تا آنجا که در توانم باشد این کار را ادامه خواهم داد. خط ما یکی است، فقط گاهاً سنگرهای ما فرق می‌کند. روزی سنگر جهاد و مقاومت و حضور نظامی بود و امروز در جنگ نرم دشمن، سنگر فرهنگی و مبارزه با دشمنان در اولویت است. چه بسا فعالیت در این سنگر دشوار‌تر و اجر و مزد مجاهدت نزد پروردگارمان بیشتر است.

در پایان اگر صحبت خاصی دارید، بفرمایید.

دشمن تا آنجا که توانسته همه تلاشش را کرده که ارزش‌های دفاع مقدس و شهدا را در اذهان مردم و اجتماع کمرنگ نماید و متأسفانه خیلی هم موفق بوده چراکه هزینه‌های زیادی را در رسیدن به اهداف شوم خود صرف می‌کند اما جای بسی تأسف دارد که مردان دولتی مادر این زمینه و در زنده نگه‌داشتن یاد شهدا و برای دفاع از این فرهنگ فاطمی، جبهه و ارزش‌هایی که رنگ باخته است، هزینه‌ای نمی‌کنند. من همیشه در صحبت‌هایم با جوانان می‌گویم که متأسفانه از آرمان‌هایی که ما برایش جنگیده‌ایم آرمی بیشتر نمانده است، چرا این‌قدر راحت اجازه می‌دهند که آرمان‌ها از بین برود. ما باید از این فضا‌های مجازی برای شهدا بهره بگیریم و فرهنگ‌سازی کنیم. وقتی به گذشته فکر می‌کنم، یاد صحبت شهید باکری می‌افتم. واقعاً چه اتفاقی افتاده؟! من به دانش‌آموزان می‌گویم شهدای ما از آسمان نیامده بودند، آنها هم مثل شما زمینی بودند. مگر برادرهای من که پاسدار بودند و لباس مقدس سپاه را به تن کردند چند سال داشتند؟ هر سه شهید خانواده ما پاسدار و بسیجی بودند. آنها پای آرمان‌های انقلاب با صلابت ایستادند. شهدا افسانه نبوده و نیستند. نمی‌دانم در این 25 سال چه سهل‌انگاری شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ چرا ارزش‌ها اینقدر کمرنگ شده‌اند؟!

 


  
  
سارق سابقه‌داری که متهم است با ریختن چسب قطره‌ای روی کلیدهای دستگاه خودپرداز بانک‌ها و سرقت کارت عابربانک مردم، میلیون‌ها تومان به جیب زده است، دوباره دستگیر شد.

  هفتم آبان سال گذشته مردی با مراجعه به پایگاه ششم پلیس آگاهی گفت: دیروز بعدازظهر به یک دستگاه خودپرداز در خیابان نبرد مراجعه کردم تا مقداری پول از حسابم بردارم. کارت را وارد دستگاه کردم اما درخواست مرا انجام نداد. وقتی کلید انصراف را زدم دستگاه کارتم را پس نداد همان موقع مرد جوانی که نزدیکم ایستاده بود گفت موضوع را به نگهبان بانک بگویم. من هم به در بانک رفتم اما کسی داخل بانک نبود وقتی به طرف دستگاه رفتم متوجه شدم به حالت عادی برگشته و درخواست کارت جدید می‌کند و از آن جوان هم خبری نبود.
مالباخته ادامه داد: به تصور اینکه کارت داخل دستگاه ضبط شده به سمت خانه رفتم تا روز بعد آن را از بانک بگیرم اما طی مسیر چند پیامک از بانک برایم ارسال شد که مبلغ 3میلیون و 200 هزار تومان از حسابم برداشت شده است.
فردای آن روز به بانک رفتم و موضوع را به رئیس بانک گفتم وقتی دستگاه را بررسی کردند متوجه شدند روی دکمه دستگاه چسب ریخته شده تا مانع از انجام عملیات بانکی شود و چون رمز هم وارد شده بود سارق توانسته بود پول را منتقل کند.  با توجه به شگرد سارق و شکایت‌های مشابه، کارآگاهان با بررسی تصاویر به‌دست آمده از دوربین‌های مداربسته بانک موفق به شناسایی احسان – 25 ساله که از مجرمان سابقه‌دار بود، شدند که بارها به جرم کلاهبرداری و سرقت دستگیر و روانه زندان شده بود.  تعدادی از مالباختگان نیز متهم را به عنوان جوانی که به آنها پیشنهاد مراجعه به نگهبان بانک را داده بود، شناسایی کردند.  کارآگاهان با مراجعه به آخرین مخفیگاه متهم که در منطقه مشیریه بود، موفق شدند او را بیست و سوم فروردین امسال دستگیر کنند. در بازرسی از مخفیگاه متهم تعدادی کارت عابربانک کشف شد.  متهم در جریان بازجویی‌ها به دهها فقره کلاهبرداری به این شیوه اعتراف کرد و گفت: در ساعات غیراداری و در زمان تعطیلی بانک‌ها با ریختن چسب قطره‌ای روی کلیدهای دستگاه‌های خودپرداز کارت مراجعه‌کنندگان را سرقت و از حسابشان برداشت می‌کردم.  سرهنگ کارآگاه رضا امیدی، رئیس پایگاه ششم پلیس آگاهی پایتخت اظهار داشت: با اعتراف متهم تعدادی از مالباختگان نیز شناسایی شدند. به گفته سرهنگ امیدی افرادی که به این شیوه از آنها کلاهبرداری و سرقت شده است می‌توانند برای شناسایی متهم و پیگیری شکایات خود به پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.


  
  

هنگام شیر دادن بچه با وضو باش

همسرم به خدا قسم که سعادتمند شدی، افتخار کن که شوهرت را در راه اسلام از دست دادی... صبر کن و مقاوم باش در مقابل سختی‌ها و مشقت‌ها و نابسامانی‌ها. حوصله به خرج بده و برای اینکه بیشتر آرامش قلب پیدا کنی در مراسم دعا بیشتر شرکت کن و دعا را بیشتر بخوان و قرآن را فراموش مکن. همسرم اگر به خواست خداوند تبارک و تعالی فرزندمان متولد شد سعی کن در هنگام نزدیکی و شیر دادن بچه با وضو باش و شهادتین را در زیر گوش فرزندمان همیشه زمزمه کن و کلمه الله اکبر را در وجودش القا کن تا فرزندمان از زمان طفولیت معتقد به خالقش و فرستاده‌اش محمد‌(ص) شود، و با اصول اعتقادات عجین گردد و هر وقت که دلت گرفت برو به قبرستان مسلمین و مزار شهدا و یادی از آنها کن تا دیروز با هم بودید و امروز چقدر فاصله افتاد و یادی از جعفر، یادی از جمال، یادی از مهدی، و عبرت بگیرید. هنگام رفتن فرزندمان را با خودت ببر تا یادی از پدر نمایید تا مهر پدر در دلش جای گیرد.

شهید ناصر باباجانیان


94/2/1::: 12:42 ع
نظر()
  
  

سانحه رانندگی برای دو خودروی بی‌ام‌و و پورشه در دو نقطه تهران حوادث خونینی را رقم زد. در حالی که شایع‌ شده بود یکی از قربانیان حادثه پسر امیر قلعه‌‌نویی است، او این موضوع را تکذیب کرد.  فدراسیون اتومبیلرانی اما تأیید کرد یکی از قهرمانان ایران در این حادثه کشته شده است.
به گزارش خبرنگار ما، در اولین حادثه سرعت زیاد خودروی «بی‌ام‌و» سه سرنشین آن را به کام مرگ کشاند. این حادثه بامداد دیروز در مسیر شرق به غرب بزرگراه همت، روی پل یادگار امام اتفاق افتاد. لحظاتی بعد از حادثه بود که قاضی‌ مدیرروستا، بازپرس ویژه قتل، امدادگران و پلیس در محل حاضر شدند. بررسی‌ها نشان داد خودروی بی‌ام‌و با چهار سرنشین در حالی که سقف آن باز بوده از مسیر اصلی منحرف و بعد از برخورد با گاردریل، جدول و تصادف با یک دستگاه پرشیا در لاین تندرو متوقف شده است. در جریان حادثه هر چهار سرنشین بی‌ام‌و به بیرون پرتاب شدند. شدت حادثه به حدی بود که یکی از سرنشینان به بزرگراه یادگار امام پرتاب شده بود. بررسی‌ بیشتر نشان داد که دو نفر از سرنشینان خودرو جان باخته و دو سرنشین دیگر که مجروح شده بودند به بیمارستان منتقل شدند. لحظاتی بعد بود که از بیمارستان خبر رسید یکی از مجروحان فوت شده است. در همین حال روابط‌عمومی فدراسیون اتومبیلرانی اعلام کرد حمیدرضا کمالی عضو تیم ملی اتومبیلرانی و قهرمان سال گذشته کلاس آزاد ایران در این حادثه جان خود را از دست داد.
 
  اظهارنظر پلیس
سرهنگ حسن عابدی، جانشین رئیس پلیس راهور تهران بزرگ گفت:این خودرو که متأسفانه سرنشینان آن کمربند ایمنی خود را نیز نبسته بودند، هنگام حرکت از مسیر منحرف شده و پس از برخورد با گاردریل دو سرنشین آن از دهانه پل به بزرگراه یادگار امام سقوط کردند.  وی دلیل پرتاب شدن سرنشینان خودرو به بیرون را نبستن کمربند ایمنی و نیز کروک بودن سقف وسیله نقلیه اعلام کرد و افزود: پس از حضور عوامل پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ مشخص شد که بی‌احتیاطی به علت عدم توجه به جلو و تخطی از سرعت مطمئنه باعث بروز این حادثه شده است. عابدی ادامه داد: چرایی بی‌احتیاطی راننده و سرنشینان جلو در دست بررسی است. 

   سانحه خونین برای پورشه
در جریان حادثه‌ای دیگر که ساعت 4 و 50 دقیقه بامداد اتفاق افتاد، خودروی پورشه در شمال به جنوب خیابان شریعتی نرسیده به پل صدر بعد از خروج از مسیر اصلی و تصادف با گاردریل و درخت‌های کنار متوقف شده بود. زمانی که امدادگران به محل رسیده بودند دو سرنشین خودرو که زن و مرد جوانی بودند با کمک رانندگان عبوری به بیرون منتقل شده بودند.  در این سانحه  زن 20 ساله به علت شدت جراحت جان باخت و مرد جوان هم به بیمارستان منتقل شد که ‌به علت شدت جراحت تسلیم مرگ شد.

   خودروی پورشه و پسر قلعه نویی
در حالی که شایع شده بود پسر امیر قلعه‌نویی سرمربی استقلال تهران در حادثه تصادف جان باخته است، وی با تکذیب این موضوع به نسیم گفت: پورشه زرد رنگ متعلق به دوست صمیمی‌ام بود. پسر سرمربی استقلال گفت: «‌  این حادثه برای من اتفاق نیفتاده و من سالم هستم؛ هر چند فرد فوت شده در سانحه تصادف دوست صمیمی‌ام بوده و از این ماجرا خیلی ناراحت هستم.»  هوتن قلعه‌نویی افزود: «ماشینی که تصادف کرده مدتی قبل متعلق به من بود که آن را به دوست صمیمی‌ام فروخته بودم اما از آنجایی که خیلی‌ها می‌دانستند آن ماشین متعلق به من بوده، تصور کردند من در این تصادف بوده‌ام.»  پسر قلعه‌نویی در پایان گفت: «این ماشین یک پورشه زرد رنگ بود که همانطور که گفتم خیلی‌ها آن را با من می‌شناختند. این‌طور که شنیده‌ام علت اصلی حادثه سرعت بالا بوده که باعث انحراف و چپ کردن ماشین و در ‌‌نهایت منجر به فوت دوست صمیمی‌ام شده است.» تحقیقات به دستور قاضی مدیرروستا ادامه دارد.

   نگاه پلیس
سرهنگ عابدی با بیان اینکه رانندگی پورشه را خانمی حدوداً 20‌ساله برعهده داشت، گفت: آقایی 21 ساله نیز دیگر سرنشین این خودرو بود‌.  وی بی‌توجهی و بی‌احتیاطی به جلو ناشی از خستگی و خواب‌آلودگی راننده را علت حادثه اعلام کرد.
سرهنگ عابدی گفت: بالا بودن مدل یک خودرو دلیل بر این نمی‌شود که در صورت بروز هر نوع حادثه‌ای راننده و سرنشینان جان سالم به در ببرند. در این حوادث نحوه برخورد، محل برخورد، سرعت و... از عوامل مهمی است که تأثیرگذار است.  عابدی با اشاره به حضورش در محل حادثه عنوان کرد: سواری پورشه برخلاف قیمتی که دارد بدنه محکمی ندارد. جانشین رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ از رانندگان خواست هنگام رانندگی به ویژه در ساعات پایانی شب که معابر خلوت است، سرعت مجاز را رعایت و از انجام حرکات نمایشی با خودرو و رانندگی در حالت خستگی و خواب‌آلودگی و... خودداری کنند.  وی افزود: صحبت با تلفن همراه، شوخی راننده و سرنشینان با یکدیگر و مواردی از این دست از جمله عواملی است که احتمال بروز حادثه را در حین رانندگی افزایش می‌دهد.  جانشین رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ در پایان درباره جزئیات بیشتر این حادثه ‌ اظهار کرد: مدارک و دیگر جزئیات این حادثه در حال بررسی است.


  
  
عضو ارشد تیم مذاکره کننده با تأکید بر اینکه تحریم‌ها ما را مجبور نکرد که وارد مذاکرات شویم، گفت: ما یک توافق در یک مرحله‌ای خواهیم داشت که اگر بشود آخر ماه ژوئن یا شاید زودتر صورت گیرد.

سیدعباس عراقچی عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای پیش از ظهر امروز دوشنبه در نشستی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه در خصوص بیانیه لوزان و پس از آنکه سخنان موافقان و منتقدان این بیانیه را شنید به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: ما هنوز هیچ توافقی نداریم؛ یک توافق در یک مرحله خواهیم داشت و اگر بشود آخر ماه ژوئن یا 10 تیر و شاید هم زودتر حاصل خواهد شد و آنچه که اکنون به آن دست یافته‌ایم بیانیه‌ مطبوعاتی لوزان است که مجموعه‌ای از راه‌حل‌هاست. وی با تاکید بر این که هنوز هیچ توافقی نداریم، گفت: این راه‌حل‌ها شاخص‌های ما در توافق خواهد بود تا به یک راه‌حل برسیم و بر اساس این راه‌حل‌ها می‌دانیم که چگونه مسئله‌ اصلی را حل کنیم. عراقچی اضافه کرد: به هر حال دست‌هایی است که می‌خواهند دستیابی به توافق را به هر نحو متوقف کنند. این دست‌ها ممکن است در هر مسیری به کار بیفتد که نمونه آن را در کنگره آمریکا مشاهده کردیم. این اقدام اخیر کنگره نشان داد که این توافق مطلوب کنگره نیست.

معاون وزیر خارجه با اشاره به اظهارات منتقدان در یکی دو هفته گذشته خاطرنشان کرد: واقعاً امیدوار شدم به اینکه انتقاداتی که وجود دارد ناشی از دغدغه‌ها و نگرانی‌های جدی است که به جزئیات مذاکرات مربوط می‌شود. وی خاطرنشان کرد: برخی از ایرادات ناشی از اطلاعاتی بود که کامل نبود. جای خوشبختی است که دوستان منتقد ما متفق‌القول هستند که در دستاوردهای اصلی ما خدشه‌ای نخواهد بود و در برخی ابعاد جزئیات به خصوص در برداشته شدن تحریم‌ها باید حواس‌مان جمع باشد که زمانی جزئیات روی کاغذ می‌آید و راه‌حل‌ها مکتوب می‌شود باید مواظب باشیم. عراقچی فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری را حساب شده خواند و افزود: ایشان خطوط قرمز را به دولت فرمودند و انتظار دارند که خطوط کلی رعایت شود.

عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در پاسخ به انتقادات فؤاد ایزدی استاد دانشگاه که هدف مذاکرات را برداشته شدن تحریم‌ها عنوان کرد، گفت: این نگاه در تیم وجود ندارد و نگاه مقامات نظام نیز نیست و تحریم‌ها ما را مجبور نکرد که وارد مذاکرات شویم. وی در خصوص حق غنی‌سازی ایران با بیان اینکه این حق را معاهده ان‌پی‌تی برای ما قائل شده، تصریح کرد: این حق ما است و قرار نیست کسی این حق ما را به رسمیت بشناسد ما هیچ‌وقت از غربی‌ها نخواستیم این حق ما را به رسمیت بشناسد، چون این حق وجود دارد و ما از آنها خواستیم که به اجرای حق ما احترام بگذارند. معاون وزیر خارجه ادامه داد: 10 سال دعوا سر این بود که اینها می‌گفتند غنی‌سازی تعلیق شود و ما می‌گفتیم تعلیق نمی‌کنیم، شاید تا سال‌های آینده هم به غنی‌سازی نیاز فوری نداشته باشیم ولی ما بر این موضوع پافشاری می‌کردیم زیرا می‌خواستیم زیر بار حرف زور و سلطه نرویم. عراقچی با اشاره به 7 قطعنامه شورای امنیت علیه کشورمان، خاطرنشان کرد: ما در مقابل این قطعنامه‌ها نیز ایستادگی کردیم و این رمز قدرت جمهوری اسلامی است؛ اینکه با ایستادگی آنها را پای میز مذاکره کشاندیم. غنی‌سازی از دید آنها برای جمهوری اسلامی مکروه و حرام بود، اما شاهد بودید که در لوزان 6 وزیر خارجه یک هفته حضور داشتند و مذاکره کردند و در این نبرد 10 ساله مشخص شد که چه کسی عقب‌نشینی کرد و اراده چه کسی غالب شد و این جمهوری اسلامی است که 7 قطعنامه شورای امنیت با غنی‌سازی بیرون آمد. وی ادامه داد: در این آوردگاه 10 ساله اجماع بین‌المللی ایجاد کردند و دامنه تحریم‌ها را گسترش دادند، ولی در نهایت موضع خود که غنی‌سازی صفر بود را کنار گذاشتند.

معاون وزیر خارجه افزود:‌ این اولین خواسته ما بود که به دنیا ثابت کردیم جمهوری اسلامی زیر بار حرف زور و سلطه نمی‌رود و این رمز قدرت ما در آینده است و سلاح هسته‌ای ما نیز همین است. عراقچی دومین خواسته ایران را تثبیت برنامه هسته‌ای خود خواند و ادامه داد: در یک پروسه مذاکراتی برنامه هسته‌ای ایران از تهدید به صلح و امنیت بین‌المللی به برنامه مورد احترام شورای امنیت تبدیل شد و اکنون از ایران خواسته می‌شود که با دیگر کشورها همکاری صلح‌آمیز هسته‌ای داشته باشد و در صورتی که توافقی حاصل شود فصلی از آن به همکاری‌های صلح‌آمیز هسته‌ای با ایران اختصاص خواهد یافت. وی گفت: در یک پروسه 10 تا 15 ساله ما به کشوری با غنی‌سازی پیش‌صنعتی و با پیشرفته‌ترین ماشین‌ها تبدیل می‌شویم که به‌ لحاظ حقوق بین‌الملل دارای مشروعیت است. معاون وزیر خارجه اضافه کرد:‌ در نطنز غنی‌سازی ما با 5 هزار و اندی ماشین سانتریفیوژ ادامه می‌یابد با محوریت 10 ساله و بعد از آن به سمت غنی‌سازی صنعتی حرکت ادامه خواهد یافت. عراقچی با تأکید براینکه غنی‌سازی ما باید آینده صنعتی داشته باشد و چشم‌‌انداز آن روشن باشد، گفت: غنی‌سازی ما یک چیز دکوری نیست و آینده این غنی‌سازی صنعتی باید تأمین شود که تحقیق و توسعه آن را تأمین می‌کند. عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای خاطرنشان کرد: اگر نطنز را با 50 هزار ماشین IR1 پر کنیم به ما 50 هزار سو در سال می‌دهد که برای رسیدن به 190 هزار سو در سال نطنز باید دست کم 3 تا 4 سال کار کند. آینده غنی‌سازی ما را IR1 رقم نمی‌زند و ما نباید روی ماشین IR1 متوقف شویم و غصه بخوریم که 10 هزار ماشین به انبار می‌رود زیرا ادامه تحقیق و توسعه در برنامهما وجود دارد. وی در خصوص سانتریفیوژهای IR8 خاطرنشان کرد: این ماشین‌ها که ماشین ایده‌آل ما در آینده است تا 8 تا 10 سال دیگر ماشین نمی‌شود و روند تحقیق و توسعه آن طولانی است و 8 تا 10 سال طول می‌کشد تا به تولید انبوه برسد. عراقچی ادامه داد: با چشم‌اندازی که الان در مذاکرات وجود دارد بعد از 10 سال که محدودیت تولید تمام می‌شود تحقیق و توسعه ما به مرحله تکمیل می‌رسد و در یک فاصله 2 تا 3 و الی 5 سال به ظرفیت غنی‌سازی یک میلیون سو خواهیم رسید. وی در خصوص راکتور آب‌ سنگین اراک هم گفت:‌ آنها در طول مذاکرات حتی حاضر نبودند اسم آب سنگین را بیاورند، زیرا آب سنگین سریع‌ترین راه برای دستیابی به بمب است و دانشمندان هسته‌ای ما طرحی را ارائه دادند که این راکتور کماکان آب سنگین باقی می‌ماند ما ساعت‌ها بحث و جدل با آنها داشتیم می‌گفتند که بایستی راکتور اراک را جمع کنید پس از آن عنوان کردند که بایستی راکتور آب سبک بسازید، بعد از آن گفتند که راکتور ترکیبی بسازید که هم با آب سبک کار کند و هم با آب سنگین و حتی عنوان کردند که یک میلیون دلار به محققان آمریکایی داده‌اند که این نوع آب راکتور را طراحی کنند، اما متخصصان ما این مورد را بررسی و اعلام کردند که ماهیت این راکتور آب سبک است. ما 16 ماه در این خصوص مذاکره کردیم و در نهایت طرح دانشمندان هسته‌ای ما مورد پذیرش طرف مقابل قرار گرفت و اذعان کردند که طرح ایران عملیاتی است. معاون وزیر خارجه در خصوص تأسیسات هسته‌ای فردو نیز گفت: ارزش فردو برای ما راهبردی است چون نمی‌توان به آن حمله کرد. فردو پشتوانه بیمه نطنز و سایر تأسیسات ما است و دشمنان می‌دانند که اگر کوچکترین تعرضی به نطنز کنند فردو چکار خواهید کرد.

وی گفت: 1044 سانتریفوژ در فرود با تمام زیرساخت‌ها و تأسیسات آماده است و برگشت‌پذیری در برنامه هسته‌ای ما یک ساعت است. عراقچی افزود: فردو ظرفیت راهبردی خود را حفظ کرده است. عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ادامه داد: در صورت حصول توافق، تکنولوژی راکتور آب سنگین اراک به‌روز خواهد شد و ایزوتوپ‌های بیشتری تولید می‌کند و خواسته اصلی ما در تثبیت برنامه هسته‌ای محقق شده است. عراقچی در خصوص اینکه ما در قبال این شیت‌ها چه چیزی داده‌ایم، عنوان کرد: یکی اعتماد نسبت به اینکه برنامه صلح‌آمیز است و خواهد ماند که اعتماد را از دو طریق ایجاد می‌کنیم، پذیرش برخی مسئولیت‌ها و برخی‌ نظارت‌ها. اینکه تا 15 سال مرکز غنی‌سازی ایجاد نمی‌کنیم و تا 15 سال هم آب سنگین جدید نمی‌سازیم. وی تصریح کرد: در محدودیت‌های دو اصل را مدنظر قرار دادیم یکی اینکه هیچ چیزی را دائمی نخواهیم پذیرفت و دیگر اینکه در اثر پذیرش محدودیت‌ها هیچ نیازی از کشور تعطیل نمی‌شود. اگر می‌گوییم تا 15 سال مرکز غنی‌سازی نمی‌سازیم زیرا نیازی نداریم و نطنز هم بعد از طی دوره زمانی محدودیت و با سانتریفوژ‌های جدید می‌تواند پاسخگوی 5 نیروگاه جدید باشد. عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در مورد نظارت‌های بیشتری که مورد پذیرش قرار می‌گیرد یعنی پروتکل الحاقی کد 3.1 و دو سه نکته اضافه‌تر گفت: ما در پذیرفتن این نظارت‌ها دقت کردیم که سواستفاده‌ای از آن صورت نگیرد. عراقچی اضافه کرد: وقتی ما برنامه مخفی نظامی نداریم هرچه می‌خواهند بازرسی کنند، اما اینکه به اسم نظارت بخواهند جاسوسی کنند با آن مشکل داریم. معاون وزیر خارجه در واکنش به انتقاد جمشیدی در خصوص اینکه آمریکایی‌ها به دنبال منزوی کردن ایران هستند، خاطرنشان کرد: اگر قبول داریم که آمریکا به دنبال منزوی کردن ماست راه آن از طریق تحریم‌ها بوده و ما نباید اجازه می‌دادیم که تحریم‌ها بماند. وی افزود: مذاکراتی که باعث می‌شد برای قطعنامه جدید مشروعیت‌سازی کند ، در استراتژی آمریکا بازی می‌کرد و اگر اعتقاد دارید که استراتژی آمریکا تحریم‌محور است باید تحریم‌ها را به هر شکلی برداریم. عراقچی در پایان دستاوردهای حاصله را متعلق به کل ملت ایران خواند و گفت: این دستاوردها متعلق به این دولت و آن دولت نیست. دولت‌ها وظیفه خود را انجام داده‌ا‌ند و این دستاوردها ثمره کار مردمی است که 10 سال مقاومت کرده، تحریم‌ها و فشارها را تحمل کردند و همچنین دستاورد کسانی است که با توانایی‌های نظامی خود دشمن را ناامید و کسانی که در صحنه عمل برنامه‌ هسته‌ای ما را تثبیت کردند. وی با ادای احترام به شهدای هسته‌‌ای از منتقدان خواست که نگاه ملی به موضوع هسته‌ای داشته باشند و نگاه فروملی، بخشی، فردی و جناحی را کنار بگذارند و افزود: مطالبی که مطرح شد حتماً در سه ماه آینده مدنظر ما خواهد بود.


  
  

شبکه ماهواره ای امام حسین(ع) یکی از شبکه های صادق شیرازی است که سابقه حمایت از فتنه 88 و  حمله به نظام مقدس جمهوری اسلامی را دارد. شبکه های متنوعی که توسط صادق شیرازی اداره می شوند با نام دفاع از دین و اهل بیت(ع)، پیکره ی دین را هدف قرار داده اند. تعدد شبکه های ایشان در عکس زیر قابل رویت است:

 

  مشخص نیست هزینه ی چنین شبکه هایی که برای راه اندازی و تداوم هر کدام از آن ها هزینه های فوق العاده سنگینی مورد نیاز است از کجا تامین می گردد..

   یکی دیگر از برنامه های این شبکه ها هر ساله در ایام محرم، پخش تصاویر و تبلیغ فرهنگ قمه زنی است که چهره ای ترسناک از شیعیان در دنیا به تصویر می کشد.  امسال نیز شاهد بودیم در شب عاشورا به طور جد تبلیغ وهنیات دین می نمود بطوری که حتی آدرس شهرها و ساعات حضور برای مجالس شنیع قمه زنی را اعلام می نمود!

  در عکس زیر صادق شیرازی را مشاهده می نمایید

که در راه انحراف فرهنگ تشیع به شخصه میدان دار شده است:

 

  استفتایی هم که اخیرا در سایت ایشان مطرح شده، موید نوع نگاه ایشان به این مسائل است:

  سؤال: بعضی‌ها می‌گویند بجای قمه زدن در روز عاشورا بیایید خون خود را اهدای بیماران کنید. نظرتان راجع به این موضوع چیست؟

جواب:اهدای خون بسیار مطلوب است، ولکن هیچ چیز جای قمه زدن روز عاشورا را نمی‌تواند بگیرد(!)، لذا مؤمنان و محبان اهل بیت علیهم السلام سعی بر آن داشته باشند که روز عاشورا قمه بزنند و روز میلاد حضرت، خون خود را اهدا نمایند. 

  کلیپ تصویری حمله شبکه ماهواره ای امام حسین(ع) به نظام و رهبری

  http://www.mobarezclip.com/Mobarez/Ax/Post/ih.jpg

  در این کلیپ هم عمق کینه ی مجری نسبت به رهبری و نظام مقدس جمهوری اسلامی مشهود است. جالب است مجری نادان، عدم تبلیغ قمه زنی در ایران را خفقان رسانه ای می نامد! در مورد ولی امر مسلمین جهان هم شبهاتی مطرح می سازد.. کسی که دو صفحه سواد دینی داشته باشد می فهمد این الفاظ به گفته ی مردم نیست بلکه به تفویض خداوند است. خداوند خودش نیز بر همه موجودات ولایت دارد؛ چه موجودات بفهمند چه نفهمند یا خودشان را به نفهمی بزنند!

با این حال صادق شیرازی مرجع جهانیان معرفی می شود!  آقای مجری! شما جهان را می فهمید؟؟!!

با ذکر ماجرای ساختگی انتقال خون؛ کمک به مردم و مسلمانان در نظر این افراد ظلم تلقی می شود اما زدن قمه بر فرق افراد (با این که نه منبع روایی دارد نه عقلی) جایز است!

راستی فرزند صادق شیرازی هم خط قرمز عدالت شناخته می شود؟؟!

مگر خود حضرت علی(ع) در دادگاه حاضر نشده بودند؟

آیا مرجع شما هم همین نظرات را دارد؟؟؟

 

تمام این حرف های مفت زده می شود ، سپس اعلام می دارند ما وارد سیاست نمی شویم!!!

حسابتان با حضرت امام حسین(ع)..

نظر برخی از مراجع عظام شیعه درباره قمه زنی :

  1) آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله)

سـؤال 1460: در روز عاشورا مراسمى مانند قمه زنى و پابرهنه وارد آتش و ذغال روشن شدن برگزار مى‏شود که علاوه بر اینکه باعث بدنام شدن مذهب شیعه اثنى عشرى در انظار علما و پیروان مذاهب اسلامى و مردم جهان مى‏شود، ضررهاى جسمى و روحى هم به این اشخاص وارد مى‏کند و همچنین موجب توهین به مذهب مى‏گردد، نظر شریف حضرتعالى در این‌باره چیست؟
پاسـخ: هر کارى که براى انسان ضرر داشته و یا باعث وهن دین و مذهب گردد حرام است و مؤمنین باید از آن اجتناب کنند و مخفى نیست که بیشتر این امور باعث بدنامى و وهن مذهب اهل بیت(علیهم‌السلام) مى‏شود و این از بزرگترین ضررها و خسارتهاست.
سـؤال 1461: آیا قمه زدن به‌طور مخفى حلال است یا اینکه فتواى شریف حضرت عالى عمومیت دارد؟
پاسـخ: قمه زنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى‏شود و سابقه‏اى در عصر ائمه(علیهم‌السلام) و زمانهاى بعد از آن ندارد و تأییدى هم به شکل خاص یا عام از معصوم(علیه‌السلام) در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب مى‏شود بنا بر این در هیچ حالتى جایز نیست.
 
2) آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (قدس سره)
سـؤال  2173:  آیا قمه زنى جایز است؟ چنانچه در این مورد نذرى وجود داشته باشد، وظیفه چیست؟
پاسـخ: با توجه به گرایشى که نسبت به اسلام و تشیع بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در اکثر نقاط جهان پیدا شده، و ایران اسلامى به عنوان امّ القراى جهان اسلام شناخته مى شود، و اعمال و رفتار ملت ایران به عنوان الگو و بیانگر اسلام، مطرح است لازم است در رابطه با مسایل سوگوارى و عزادارى سالار شهیدان حضرت ابى عبدالله الحسین (علیه السلام)به گونه اى عمل شود که موجب گرایش بیشتر و علاقمندى شدیدتر به آن حضرت و هدف مقدس وى گردد. پیداست در این شرایط، مسأله قمه زدن نه تنها چنین نقشى ندارد، بلکه به علّت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچگونه توجیه قابل فهم مخالفین، نتیجه سوء بر آن مترتب خواهد شد. لذا لازم است شیعیان علاقمند به مکتب امام حسین (علیه السلام) از آن خوددارى کنند. و چنانچه در این مورد نذرى وجود داشته باشد، نذر واجد شرایط صحّت و انعقاد نیست
.
3) آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)
سـؤال: حکم ضرب و جرح بدن در عزاداری اباعبدا… چیست؟ لطفا نظر خود را راجع به سینه زنی ، زنجیر زنی و قمه زنی به طور مجزا و شفاف بیان کنید.
پاسـخ: عزاداری خامس آل عبا از مهمترین شعائر دینی و رمز بقای تشیع می باشد ولی بر عزاداران عزیز لازم است از کارهایی که موجب وهن مذهب می گردد و یا آسیبی به بدن آنها وارد می کند خودداری کنند.
 
4) آیت الله العظمی سیستانی (مدظله)
سـؤال: نظر آیت الله سیستانی نسبت به قمه زنی چیست؟
پاسـخ: باید از کارهایی که عزاداری را خدشه‌دار می‌کند اجتناب شود.
 
5) آیت الله العظمی نوری همدانی (مدظله)
سـؤال 597: آیا قمه زدن جایز است چنانچه در این مورد نذری وجود داشته باشد وظیفه چیست؟
پاسـخ: اشکال دارد.
 
6) آیت الله العظمی جوادی آملی (مدظله)
سـؤال: قمه و زنجیر چاقویی زدن و تیغ کشیدن در مجلس عزای اهل‌بیت چه حکمی دارد اگر خصوصی باشد و عمومی چه حکمی دارد؟
پاسـخ1: چیزی که در شرایط کنونی مایه? وهن اسلام است مانند قمه زدن و.. جایز نیست.
پاسـخ2: چیزی که مایه? تعظیم شعائر اسلام یا سبب هتک نیست مانند زنجیر زدن جایز است.
 
7) آیت الله العظمی سبحانی (مدظله)
سـؤال: آیا قمه زنى در زمان حاضر جایز است یا خیر؟
پاسـخ: جایز نیست. والله العالم
 
8 ) آیت الله العظمی مظاهری (مدظله)
سـؤال: آیا می شود در خفا و دور از چشم بقیه قمه زد؟
پاسـخ: چون در جمهوری اسلامی ممنوع است باید عمل نشود.
سـؤال: قمه‌ زدن‌ از نظر فقهی‌ چه‌ حکمی‌ دارد؟
پاسـخ: چون‌ ولایت‌ فقیه‌ نهی‌ از آن‌ کرده‌اند همه‌ باید از این‌ کار پرهیز کنند گر چه‌ مقلّد کسی‌ باشند که‌ جایز بداند.

  سیاسی ترین حرف شاید همین سخن باشد که بگوییم "سیاسی نیستیم"

 


  
  
دنیای مجازی، فضایی که خیلی از ارتباطات و دوستی ها در آن شکل می گیرد و گاهاُ به دنیای حقیقی هم کشیده می شود، ارتباطاتی که بسیاری شاید در نگاه اول آن را نپسندند اما وقتی در هدف و انگیزه این ارتباطات دقیق می شویم، نظرها قطعا متفاوت خواهد بود.

 جوانان فدک که این روزها از طریق همین فضای مجازی به یکدیگر پیوستند، را می توان جزو رابطه هایی دانست که از این فضا به منظور تحکیم عقاید و ارتباطات خود با گمنامان و نام آوران شهدای دفاع مقدس بهره جستند.

دنیای مجازی میعادگاهی برای یاد نام آوران گمنام/ قرار هفتگی جوانان و شهدا در قطعه 44 بهشت زهرا

چند ماهی می شود که جوانانی هم سن و سال شهدای دفاع مقدس از طریق دنیای ارتباطات دور هم جمع شده اند و یک قرار هفتگی با شهدای گمنام در قطعه ای از بهشت گذاشته اند. گروه فدک از 5 ماه پیش کار خود را آغاز کرده است و هر پنجشنبه از ساعت 11 تا 17 به میهمانی شهیدان گمنام می رود، میهمانی ای  که ترمیم،  شستشو،  رنگ آمیزی و گلکاری قبور وسایل پذیرایی آن است  و زیارت عاشورا  و اشک برای حسین(ع) در پایان مراسم نشانی برای قرار بعدی این جوانان و شهداست. گروهی که رفته رفته و البته از طریق فضای مجازی شناخته شد و به نوعی همه گیر شد و حالا به جایی رسیده که قطعه 44 بهشت زهرا را میعادگاهی برای ادای دین خود به شهدا کرده است. فدکیان نیز به نوبه خود حرف های زیادی برای گفتن دارند، آنان هر پنجشنبه میهمان کسانی هستند که به تعبیر خودشان غریب ترین شهدا هستند. شهدایی که قطعه 44 بهشت زهرا را به خود اختصاص داده اند و در مقابل بهشت زمینی آنان قطعات شهدای دیگر که هر پنجشنبه میزبان خانواده های خود هستند، قرار گرفته است. هر چند جوانان فدکی چند ماهیست که قدمی برای غباروبی از حقیقی ترین حقیقت ها برداشته اند اما کسانی هستند که چندین و چند سال است بوی پاره های تن خود را در این تکه از بهشت جستجو می کنند، کسانی که خود نیز می خواهند در گمنامی بمانند. مانند دختری که به گفته خود 27 سال است انتظار می کشد و نشانی از مزار پدر خود ندارد و سنگ قبرها را برای آرامش خود جستجو می کند.

نام آوران گمنام این بار در دنیای مجازی / قطعه 44 بهشت زهرا میعادگاه هفتگی جوانان و شهدا

و یا مادری که 30 سال هر پنجشنبه قرار خود با عزیز رفته به پای میهن را فراموش نکرده و آرزویی جز شهادت و وصال به فرزندش ندارد.

نام آوران گمنام این بار در دنیای مجازی / قطعه 44 بهشت زهرا میعادگاه هفتگی جوانان و شهدا

شهدای گمنام نامی از خود بر جای نگذاشته اند اما یادشان در خاطرها مانده است، یادی که این روزها در فضای مجازی نیز بسیار به چشم می خورد. هر چند برای غباروبی از مزار شهدای گمنام و البته زدودن غبار از دل خود نیازی به جستجو  در فضای مجازی نیست اما اگر می خواهید در قرار هفتگی جوانان فدکی با شهدای گمنام در جمع شان باشید کافیست سری به سایت www.fadak44.ir بزنید و یا به صفحه fadak.44  در شبکه اجتماعی اینستاگرام بپیوندید. و  در پایان دل بسپار به دلنوشته پدری که برای آرامش تو رفت و ادامه راهش در انتظار گام های توست، دلنوشته ای که از زبان دختر شهید به گوش تو میرسد:
" ای خدای من، ای خداوندی که قرار است از تو باشم و به سوی تو بازگردم، من ازتو ایمان خود را خواسته ام، ایمان تو را، ایمانی که به من ودیعه نهادی در این دنیا...
و اینک از تو آغوشت را می خواهم،می خواهم بین من و تو هیچ فاصله ای نباشد، حتی اگر این فاصله قرار است با دخترم باشد او را از من بگیر..."

 دنیا به نام آل حسین است والسلام...

 گزارش از راضیه آقائی


  
  
بازیگر سریال «میکائیل» گفت: سعید نعمت‌الله جزو معدود نویسنده‌هایی است که در لحظه به لحظه‌ی صحنه‌ها حضور دارد و می‌تواند کارگردانی درجه یک شود.

 علیرضا خمسه از آن دسته بازیگرانی است که تاریخ مصرف ندارد. اگر یک آمارگیری ساده در کل کشور و میان تمام رده‌‌های سنی انجام شود خواهیم فهمید که تمام افراد با او خاطره دارند؛ کودکان دیروز با هوشیار و بیدار و کودکان امروز با بابا پنجعلی!
خمسه همیشه یادآور لحظات شاد و خوش برای مخاطبانش است و بازی او برای سینماگران و اهالی تلویزیون تازگی خاص خود را دارد و هیچگاه تکراری نمی‌شود.
به گفته‌ی خود او این بازیگر سال‌‌ها منتظر رسیدن یک پیشنهاد متفاوت از نظر بازیگری بود اما انگار سینماگران و یا تلویزیون‌ها این ریسک را نمی‌پذیرفتند که خمسه در نقش‌های منفی و ضد قهرمان باشد اما در سال 93 این اتفاق برای او افتاد و همه منتظر دیدن چهره جدیدی از خمسه در سریال میکائیل بودند. میکائیل از 22 فروردین 94 به روی آنتن شبکه یک سیما رفت و بازی متفاوت علیرضا خمسه در نقش آقاخان یکی از جذابیت‌های منحصر به فرد اوست به همین بهانه و همچنین ایفای نقش وی در مجموعه سریال‌های پایتخت گفتگویی این بازیگر را در ادامه می‌خوانید.
*سال‌ها منتظر بازی در نقش‌های ضد قهرمان و منفی بودم

- آقای خمسه شما همیشه برای مخاطبانتان یادآور خنده و نقش‌های کمدی هستید، چی شد که بازی در نقش آقاخان که شخصیتی منفی است را پذیرفتید؟
من از آن دسته از بازیگرانی هستم که دوست ندارم نقش‌های تکراری بازی کنم. به شدت به دنبال محک زدن قابلیت‌های خود هستم و سال‌ها منتظر رسیدن پیشنهاد بازی در نقش‌های منفی و ضدقهرمان بودم که این اتفاق در سال 93 برای من افتاد.
به نظر من یک بازیگر زمانی به تعریف واقعی بازیگر می‌رسد که بتواند در نقش‌های مختلف و متفاوت خوب ظاهر شود. برای من هم یکنواخت بودن و تکرار چیزی خوشایند نیست و به دنبال نقش‌های مختلف حتی اگر منفی باشند، هستم. مثلا الان که "پایتخت 4" به من پیشنهاد می‌شود برای بازی در نقش بابا پنجعلی اشتیاق خاصی ندارم.
- از اینکه با بازی در نقش آقاخان تصویری که مخاطبان از شما در ذهن خود ساخته‌اند خراب شود، نترسیدید؟
نه، اصلا. زیرا من می‌دانم که بیننده هوشیار و آگاه است و می‌فهمد که خمسه بازیگر است و باید در نقش‌های متفاوت ظاهر شود و آقاخان یک بازی از اوست و در واقعیت چنین اخلاقی در او وجود ندارد. اما اگر فرد ناآگاهی سریال را نگاه کند فوقش از من حساب می‌برد و می‌ترسد! بازیگری که بتواند نقش‌های منفی را باورپذیر و به گونه‌ای که مخاطب بیشترین ارتباط را برقرار کند دربیاورد در کار خود بسیار حرفه‌ای و وارد بوده. عده‌ای عقیده دارند که بخش‌های منفی در وجود هر فردی هست و برای من جالب است که این بخش از وجود خود را در برخی از نقش‌ها خیلی پررنگ‌تر نشان دهم و شاید برای مخاطب هم جذاب باشد. شخصیت آقاخان هم مورد استقبال مردم قرار گرفته و برای آنها جذاب است.
*"سعید نعمت‌الله از اول این نقش را برای من نوشته بود" 

- به نظر خودتان سیروس مقدم چه چیزی یا چه بازی را از شما دید که شما را برای بازی در نقش آقاخان مناسب دید؟
من تصور می‌کنم قبل از سیروس مقدم، سعید نعمت‌الله این قابلیت را در من کشف کرده بود. نعمت‌الله به عنوان یک نویسنده همیشه گوشه چشمی به بازی من داشت و در صحبت‌هایی که با او داشتم می‌گفت که این نقش را از اول برای تو نوشته بودم و این پیشنهاد را به سیروس مقدم دادم و او از این موضوع استقبال کرد وقتی هم که نقش آقاخان از سوی مقدم به من پیشنهاد شد من با اشتیاق و بدون هیچ مکثی آن را پذیرفتم چون سال‌ها منتظر چنین پیشنهادی بودم.
- از نتیجه کار راضی هستید؟

بله قطعا راضی هستم و خوشحالم که این پیشنهاد را پذیرفتم.
-در مورد شخصیت آقاخان بیشتر توضیح دهید؟ این نقش پیچیدگی‌ها و لایه‌‌های پنهان خاص خود را دارد، چگونه با آن ارتباط برقرار  کردید؟
قصه آقاخان قصه آدم‌‌هایی است که به دلیل میدان دادن به کینه‌ها از خصلت‌های انسانی خود دور می‌شوند. کاراکتر آقاخان آسیب دیده از رنج حاصل تنفر است.
- این تنفر از کجا شکل می‌گیرد؟

این تنفر از پسری که به خاطر شهادت یک پلیس از دست داده است شکل می‌گیرد. قصه آقاخان بروز یک تنفر است و شخصیت این فرد در سریال میکائیل برای نکوهش تنفر و کینه‌های غیرانسانی به کار گرفته شده است.
* "کار با الهام غفوری و گروه حرفه‌ای‌اش همیشه لذت بخش است"

طبق اخبار پیش تولید و تولید هر کدام سه ماه طول کشید و بیشتر لوکیشن‌های میکائیل در تهران و قشم تصویربرداری شد کار با الهام غفوری به عنوان تهیه‌کننده و گروه حرفه‌ای‌اش همیشه خوب و لذت‌بخش است. بازیگر با این عزیزان احساس راحتی دارد و من از آنها بسیار راضی هستم.
* "تنها به خاطر مردم در پایتخت 4 ایفای نقش می‌کنم"

- مثل اینکه پیش تولید پایتخت 4 در حال اتمام است و کم کم نقش شما شروع خواهد شد؟

بله، هنوز در مرحله پیش تولید پایتخت 4 هستم و من همراه گروه به چین نرفتم زیرا قرار بود ارسطو و چوچانگ در چین باشند فکر می‌کنم نقش من از اول اردیبهشت ماه آغاز شود.
- بابا پنجعلی همان تکیه کلام‌ها و ویژگی‌های سری‌های قبل را دارد؟

من هنوز به صورت کامل قصه را نخوانده‌ام اما فکر می کنم پنجعلی طبق روال قبل و با قرار گرفتن در موقعیت‌های جدید نقش‌آفرینی کند. البته برای خود من بازی در همان نقش قبلی جذابیت زیادی ندارد و فقط به خاطر استقبال مردم در این نقش بازی می‌کنم.
- زیاد از میکائیل فاصله نگیریم، با توجه به اینکه شما از بازیگران با سابقه سینما و تلویزیون هستید و از اساتید این حوزه به حساب می‌آیید کیفیت بازی‌ها در میکائیل را چگونه دیدید؟

من از بازی‌ها بسیار لذت بردم. بیشترین بازی من در مقابل کامران تفتی بود و او را خیلی خوب دیدم.
یکی از شانس‌های بزرگ من همکاری با یک تیم خوب بازیگری بود. البته نباید از حمایت سعید نعمت‌الله که لحظه به لحظه در کنار تمام بچه‌ها بود و بازی‌ها را زیر نظر داشت و به بهتر شدن آن کمکمی‌کرد نادیده گرفت.
- در مورد نقش آقاخان بازی خود را چگونه می‌بینید؟

به نظرم خیلی خوب بودم، بازخوردها نشان می‌دهد من عملکرد قابل قبولی در این نقش داشتم آقاخان ضد قهرمان خیلی خوبی است و نعمت‌الله به چنین نقش‌هایی عشق می‌ورزد مخاطبان میکائیل بدانند سعید نعمت‌الله تا پایان نقش ضد قهرمان و قهرمان را پا به پای هم آورده‌ است و آنها تا آخرین قسمت باید شاهد آقاخان باشند.( با خنده)

* "نعمت‌الله تمام قابلیت‌های یک کارگردان خوب را دارد"

با توجه به صحبت‌هایتان سعید نعمت‌الله نقش بسزایی در موفقیت‌ میکائیل داشته است؟

سعید نعمت‌الله غیر از اینکه یک نویسنده‌ی خوب است نکات قابل توجهی را در مورد بازیگری می‌داند و این نشان می‌دهد که ایشان قابلیت یک کارگردان حرفه‌ای شدن را دارد من فیلم ها و سریال‌‌های زیادی کار کرده‌ام اما تنها نویسنده‌ای که در تمام لحظات تولید و پیش تولید در کنار گروه قرار داشت و نکات ریز را به بازیگران یادآوری می‌کرد نعمت‌الله بود. من این نوید را به سینماگران و اهالی تلویزیون می‌دهم که منتظر آمدن یک کارگردان جوان و کاربلد به این دو عرصه به نام سعید نعمت‌الله باشند.
- فکر می‌کنید میکائیل توانسته آن طور که باید و شاید یک اکشن پلیسی را با درام اجتماعی خانوادگی ترکیب کند؟

شما این سؤال را باید از مخاطبان بپرسید، زمانی که در حال تولید و ساختن اثری هستیم به بازتاب کار توجه نمی‌کنیم اما در هنگام پخش بازخوردها برایمان اهمیت فراوانی دارد. من نمی‌دانم مردم از چه زاویه ای به قصه نگاه می‌کنند و به همین دلیل نمی‌توانم به طور قطع در مورد نتیجه نظر دهم.
- حرف پایانی؟

من باید سعید نعمت‌الله بیشتر صحبت کنم، او نویسنده‌ی قابلی است که توانایی‌های بیشماری در کارگردانی دارد. لازم می‌دانم از زحمات او در میکائیل تقدیر کنم، خوشحالم که مردم شخصیت آقاخان را دوست دارند و این موضوع برایشان جذاب است امیدوارم میکائیل بتواند رضایت مخاطبانش را جلب کند.

  
  
<   <<   11   12      >