گروه فرهنگ و هنر شفاف:
1- این که در دهه ی فجر و در جشنواره ای که حتی صرفا اسم فجر روی آن نهاده شده است، شاهد آثاری باشیم که ارزش های اسلامی ما را مضحکه می کنند، نقض غرض و نشان دهنده ی باج دادن به جریانی است که نه منتقد است و نه نقش روشنگری یا روشنفکری دارد. مسئولان سینمایی ما مشخص نیست تا چه زمانی و به چه دلیلی بناست به این جریان باج بدهند و مبهم است که اگر از بین غریب به 40 فیلم مثلا 4 فیلم پخش نشود، حتی از حیث نارضایتی، چند درصد سینماگران ناراضی می شوند؟ نارضایتی آن 10 درصد مهم تر است یا نارضایتی چند ده درصدی مردم؟
2- امسال برخی فیلم ها در بخش سودای سیمرغ جشنواره داخل نشدند در حالی که از حیث محتوایی و شکلی، از بسیاری از فیلم های این بخش بهتر بودند؛ فیلم پدر آن دیگری یکی از این فیلم ها بود. البته این توجیه که «نظرات متفاوت است و هیات داوران نظرشان این بوده که این فیلم ها بهترین فیلم های جشنواره هستند و پس در سودای سیمرغ شرکت داده شده اند» قابل قبول نیست، چرا که نظر ذکر شده، فقط نظر شخصی نویسنده نبود، بلکه بسیاری از منتقدین و حتی فیلم سازان دیگر، اذعان داشتند که قواعدی جز شایسته سالاری در چند مورد لحاظ شده است و نتیجه می شود برخی فیلم هایی که مخاطبین تعجب می کنند که چرا علی رغم کیفیت و محتوای به قدر کافی قوی، در سودای سیمرغ وارد نشده اند.
3-جشنواره ی سی و سوم، از جشنواره هایی بود که بیش از سال های گذشته حقوق مخاطبین و مردم در آن لحاظ نشد. اگر کسی به سینماگری بگوید بالای چشمت ابروست، خانه ی سینما، سازمان سینمایی و بسیاری از اشخاص حقیقی و حقوقی، دفاع خواهند کرد و در صدد جلب رضایت آن سینماگر بر خواهند آمد. اگر فیلمی پخش نشود، آن سینماگر زمین و زمان را به هم خواهد دوخت که «آی ملت! حقوق ما تضییع شده و حقوق مسلم صنفی ما را نادیده گرفته اند» اما هیچ معلوم نیست که حقوق معنوی مردم و مخاطبین را چه کسی باید احقاق کند.
مخاطبی که برای دیدن یک فیلم به سینما می رود، مشخص نیست که اگر با مفهومی مانند «تجاوز پدر به دختر» مواجه می شود، چطور باید این مفهوم اشمئزاز آور را برای خود و احیانا خانواده ی همراهش هضم کند! در چنین مواقعی هیچ کس نیست که به حقوق معنوی مخاطبین بپردازد.
از این حیث شدیدا نیاز تدوین نظام طبقه بندی و رده بندی (ریتنگ) برای سینمای ایران احساس می شود تا لا اقل وقتی مخاطبی نمی خواهد فیلمی را با مضامین زننده تماشا کند، وقتی می بیند که رده بندی فیلم به افراد زیر هجده سال اجازه ی ورود نمی دهد، حدس بزند که با چه محتوایی مواجه خواهد شد و تصمیم مقتضی را اتخاذ نماید؛ در این مورد اگر جمهوری اسلامی به سبک هالیوود عمل کند هم جای شکرش باقی است، ولی به نحو اکمل هم می توان آن مدل را بومی سازی و اجرا کرد تا هم از حقوق سینماگران صیانت شود و هم مردم و مخاطبین.
4- جشنواره ی امسال، پر بود از آثار ضد قصه و پست مدرن. آثاری که معلوم نبود چرا این قدر بی سر و ته و بدون در نظر گرفتن اصل پیوستگی و انسجام داستان، داستانی را با خسته کننده ترین حالت ممکن دارند روایت می کنند و انگار نه انگار که جذابیت داستان و روایت روان و خلاقانه، از اصول مبنایی یک فیلم نامه ی موفق است.
برخی سینماگران هم فضای شلخته و به هم ریخته ی ذهنی شان را به اسم نوآوری روی پرده آورده بودند و حدیث نفس گفتن و بیان دغدغه ی اقلیتی یک هزارم درصدی را هم تابوشکنی و حرکت شجاعانه نامیده بودند. مشخص نیست تا چه زمانی مازوخیزم و سادیزم در سینمای ایران، بناست به عنوان حرکاتی متحورانه مورد تمجید برخی واقع شود. معلوم نیست تا کی بناست هوموسکشوال، بایوسکشوال و مابقی سکشوال ها و عمل تغییر جنسیت، به عنوان یک درد جامعه مطرح شود، حال آن که تعداد افرادی که چنین دغدغه ای در ایران دارند، به دهم درصد هم نمی رسد و روشن نیست چرا باید دغدغه ی 99/9 درصد مردم مورد توجه واقع نشود و دغدغه ی آن کم تر از یک دهم یا صدم درصد،
این جا هم گویی نه مخاطبی هست و نه ارزش هایی در این جامعه تثبیت شده اند و ما الزام به رعایتشان داریم؛ فقط و فقط سینماگر باید حرف خودش را بزند، ولو اگر این حرفش، باعث ناامیدی، خستگی، نفرت و قهر بیش از پیش مخاطب، با سینما شود.
5- بهبود کیفیت آثار مستند در جشنواره ی سی و سوم، مشهود و این اقدام مسئولان جشنواره مبنی بر نمایش و تقدیر از آثار مستند (سینما حقیقت) در کاخ جشنواره، اقدامی مثبت و موثر محسوب می شود و جای تقدیر و تشکر دارد.
6- از آن جا که امسال فیلم ها عمدتا ضد قصه، خسته کننده، سیاه و کم توجه به نیازهای مخاطب بودند، نگارنده 7 فیلم را که ارزش دیدن دارند از منظر خود معرفی می کند (ارزش دیدن داشتن به معنای تایید کامل محتوای آن ها نیست؛ اسامی به ترتیب الویت، اهمیت و کیفیت است):
روباه، ایران برگر، پدر آن دیگری، شیفت شب، عصر یخبندان، آزادی مشروط و طعم شیرین خیال.
برخی فیلم های دیگر نیز باید حتما دیده شوند، اما نه الزاما به دلیل جذابیت یا کیفیت، بلکه به دلایل دیگر؛ مثلا تماشای مزار شریف به عنوان پرخرج ترین فیلم امسال، توصیه می شود، اما بیان مخرب بودن جنگ و دفاع از دیپلماسی، این قدر نیاز به توپ و تانک نداشت. لازم به ذکر است که اتفاق مزار شریف از شاهکارهای دیپلماسی جمهوری اسلامی هم محسوب نمی شود.
حرف آخر:
ان شاء الله آن هایی که حالشان خوب است و فقط برایشان همین مهم است که حال خودشان خوب باشد، جشنواره ی فجر را در سال های بعد به سوگواره ی فیلم فجر بدل نکنند. مردم هم مهمند، مخاطبین هم آدمند؛ آن ها با مضامینی که صرفا دغدغه ی شخصی فیلم ساز است، حالشان خوب نمی شود؛ نمی شود هم ذات پنداری نکرد و نود دقیقه روی صندلی میخکوب شد!